توحيد براى كودكان و نوجوانان
تأليف: دكتر عبدالعزيز بن محمد العبداللطيف ترجمه أبي عبدالله: إسحاق بن عبدالله بن محمد الدبيري العوضي
الحمد لله والصلاة على رسول الله وآله وصحبه ومن والاه وبعد:
قبلاً كتابي بنام [خداشناسي براي خردسالان] تأليف كرديم، و چون بطور مختصر بود، اين كتاب كه شاملتر و دربرگيرنده تر بود، ترجمه كرديم تا كودكان و نوجوانان از آن بهتر بهره ببرند، زيرا كودك و نوجوان اگر خداي خود را از روي علم و دانش شناخت، در عبادت و چنگ زدن و تمسك به دين مبين اسلام كوشاتر و استوارتر خواهد بود. به همين سبب اين كتاب را ترجمه كرديم و به فارسي زبانان جهان تقديم مى داريم. از خداوند مسئلت داريم آنرا خالص براي رضا و خشنودي خود قرار دهد، و ما را در دنيا و آخرت اجر و پاداش نيك عطا فرمايد. آمين.
اسحق بن عبدالله دبيري رياض سه شنبه شب: 24/7/1380هـ ش 29/7/1422هـ ق 16/11/2001م
لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله. هيچ معبودي بحق نيست مگر خداي يكتا. مُحَمَّدٌ رَّسُوْلُ اللهِ. محمد رسول و فرستاده خداست. رَبِّيَ الله. معبود من خداست. أَنَا أَعْبُدُ رَبِّي. من خدا را مى پرستم. أَنَا أُحِبُّ رَبِّي. من خدا را دوست دارم.
سؤال و جواب در توحيد خردسالان(1)
س1 معبود تو كيست؟ ج: معبود من خداست. س2: چه كسي تو را آفريده است؟ ج: خداوند من و تمامي مردم را آفريده است. س3: چه كسي شب و روز و آفتاب و مهتاب را آفريده است؟ ج: خداوند شب و روز و آفتاب و مهتاب را آفريده است. س4: چه كسي زميني كه ما بر روي آن راه مى رويم آفريده است؟ ج: خدا زميني كه ما بر روي آن راه مى رويم آفريده است. س5: چه كسي درياها را آفريده، و رودها را جاري كرده است؟ ج: خدا درياها را آفريده و رودها را جاري كرده است. س6: چه كسي باران را از آسمان فرود مى آورد؟ ج: خداوند باران را از آسمان فرود مى آورد. س7: چه كسي درختها را آفريد و ميوه ها را از آن خارج نمود؟ ج: خداوند درختان را آفريد و ميوه ها را از آن خارج نمود. أَنَا أَعْبُدُ اللهَ. من خدا را مى پرستم. أَنَا أَحِبُّ اللهَ. من خدا را دوست دارم. اللهُ خَلَقَ النَّاسَ لِعِبَادَتِهِ وَطَاعَتِهِ. خداوند مردم را براي عبادت و اطاعت از خود آفريده است. عِبَادَةُ اللهِ وَطَاعَتُهُ وَاجِبَةٌ عَلَي جَمِيْعِ النَّاسِ. عبادت خدا و طاعت او بر تمامي مردم واجب است.
سؤال و جواب در توحيد خردسالان (2)
س1: دين تو چيست؟ ج: دين من اسلام است. س2: اسلام يعني چه؟ ج: اسلام يعني يگانه پرستي و اطاعت از خدا و ترك آنچه مخالف امر اوست. س3: اساس اسلام چيست؟ ج: اساس آن گواهي دادن به اينكه هيچ معبودي بحق نيست مگر خداي يكتا، و محمد (ص) فرستاده خداست. س4: چرا ما وقتي اذان را مى شنويم همه بسوي نماز برمى خيزيم. ج: چون نماز ركني از اركان اسلام است، و انسان مسلمان نخواهد بود مگر با اداي نماز. س5: پيامبري كه خدا او را بسوي ما فرستاد كيست؟ ج: محمد (ص) پيامبري است كه خدا او را بسوي ما فرستاد. س6: چرا خداوند محمد (ص) را بسوي تمامي مردم فرستاد؟ ج: خداوند او را فرستاد تا اينكه دين اسلام را به مردم بياموزد. س7: محمد (ص) به چه چيز دعوت مى كند؟ ج: محمد (ص) به عبادت خداي يكتا و ترك عبادت غير از خدا دعوت مى كند. رَضِيْتُ بِاللهِ رَبًّا وَبِاْلإِسْلاَمِ دِيْنًا وَبِمُحَمَّدٍ (ص) رَسُوْلاً وَنَبِيًّا. به پروردگاري خدا، و ديانت اسلام، و پيامبري محمد (ص) خشنودم.
بر ما واجب است سه اصل و قاعده اسلام را بشناسيم: شناخت خداوند متعال، و دين اسلام، و رسول الله (ص).
اصل و قاعده اول: شناخت خدا:
1 ـ معبود من خداوندي است كه آفريننده و مالك و مدبر همه چيز است، چنانكه مى فرمايد: اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ [الزمر:آية 62]. [خداوند آفريننده همه چيزهاست]. 2 ـ معبودم را با نشانه ها و دلايل و مخلوقات او مى شناسم، خداوند مى فرمايد: وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ [فصلت:آية 37] [و از جمله نشانه هاي خدا خلقت شب و روز و خورشيد و ماه است]. 3 ـ خــدا او معبـود مستحـق بـه عبـادت است، او يكتاست وهيچ شريكي ندارد، چنان كه مى فرمايد: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ [البقره: آية 21]. [اي مردم خدايي را بپرستيد كه آفريننده شما، وآنانى كه پيش از شما بودند، باشد، تا اين كه پرهيزگار شويد]. س1: چرا خداوند تو را آفريد؟ ج: مرا آفريد تا او را عبادت كنم، همان طور كه مى فرمايد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاريات:آية 56]. جن انس را نيافريدم مگر براي عبادت كردن من]. س2: عبادت او چيست؟ ج: عبادت او يگانه (يكتا) دانستن او و اطاعت از اوست. س3: لا إله إلاَّ الله يعني چه؟ ج: يعني هيچ معبودي بحق نيست مگر خداي يكتا.
اصل و قاعده دوم: شناخت دين:
1 ـ اسلام يعنى : يگانه دانستن خدا، و طاعت از او، و ترك آنچه مخالف امر اوست، چنان كه مى فرمايد: وَمَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً [النساء:آية 125]. [و كدام دين بهتر از آن است كه مردم خود را تسليم حكم خدا نموده، (و سر زير بار فرمان خدا آورند) و هم نيكوكار باشند]. 2 ـ اسلام ديني است كه خدا به آن براي همه مردم راضي و خشنود شده است، خداوند مى فرمايد: وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً [مائده:آية 3]. [و بهترين آيين كه اسلام است برايتان برگزيدم]. 3 ـ اسلام دين خير، و خوبى ، و سعادت، و سرور است، خداوند مى فرمايد: بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ [البقره:آية 112]. [آري هر كسي كه نيكوكارانه روي دل به سوي خدا نهد، او پاداش خود را نزد پروردگارش دارد، و نه بيمي بر آنان است، و نبايد آنان اندوهگين شوند].
س1: اركان اسلام چند تا و چيست؟ ج: اركان اسلام پنج تا است كه عبارتند از: 1 ـ گواهي دادن كه خدايي بحق نيست مگر خداي يكتا، و محمد (ص) فرستاده اوست. 2 ـ به جا آوردن نماز. 3 ـ دادن زكات. 4 ـ روزه ماه (مبارك) رمضان. 5 ـ حج خانه خدا با وجود استطاعت.
اصل و قاعده سوم: شناخت پيامبر (ص):
1 ـ پيامبر من محمد بن عبدالله (ص) است. 2 ـ خداوند محمد (ص) را به سوي تمامي مردم فرستاده تا دين اسلام را به آنها بياموزد. 3 ـ طاعت پيامبر (ص) بر من واجب است، خداوند مى فرمايد: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ [الحشر:آية 7]. [و آنچه رسول به شما دستور داد، بگيريد، و هر چه نهي كند واگذاريد].
شناخت خدا، و دين، و پيامبر.
اصل اول: شناخت خداوند سبحان:
1 ـ خداي ما خالق آسمان ها و زمين است، چنان كه مى فرمايد: إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ [الأعراف:آية 54]. [پروردگار شما خدايي است كه آسمان ها و زمين را آفريد]. 2 ـ خداوند انسان را آفريد، و او را در چهره اي خوب آفريد،و مى فرمايد: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ [التين:آية 4]. [ما انسان را در بهترين رخسار آفريديم]. 3 ـ خداوند مدبر همه چيزهاست،و مى فرمايد: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ [السجده:آية 5]. [خدا امر جهان را به بهترين و كاملترين نظم از آسمانها و زمين تدبير مى كند]. 4 ـ خداوند جن و انس را آفريد تا او را عبادت كنند، همان طوري كه مى فرمايد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاريات:آية 56]. [جن و انس را نيافريدم مگر براي عبادت خود]. 5 ـ خداوند به ما امر كرد تا به طاغوت كفر ورزيم، و به او ايمان آوريم، و مى فرمايد: لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى َ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [البقره:آية 256]. [پس هر كس از راه كفر (و سركشى ) برگردد، و به راه ايمان (و پرستش) خدا روي آورد، بر رشته محكم (و استوارى ) چنگ زده است]. 6 ـ عروه الوثقي (ريسمان ناگسستنى ) لا إله إلاَّ الله است، يعني: هيچ معبودي بحق نيست مگر خداي يكتا.
اصل وقاعده دوم: شناخت دين اسلام:
1 ـ دين ما دين اسلام است، و خداوند غير از آن از هيچ كس دين ديگري را نمى پذيرد، چنانكه مى فرمايد: وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ [آل عمران:آية 85]. [هر كس غير از اسلام ديني ديگر اختيار كند، (هرگز) از وي پذيرفته نمى شود]. 2 ـ مراتب دين اسلامي سه چيز است: اسلام، ايمان، احسان(نيكي). 3 ـ اسلام يعني: تسليم خداوند يگانه شدن، و به طاعت او گردن نهادن، و دوري از شرك و اهل آن. 4 ـ ايمان: ايمان آوردن به خدا، و فرشتگان خدا، و كتابهاي خدا، و پيامبران خدا، و روز آخرت، و قضا و قدرو خير و شر آن. 5 ـ احسان: پرستش خدا چنان كه او را مى بيني، و اگر تو او را نمى بيني يقين بدار كه او تو را مى بيند.
اصل و قاعده سوم: شناخت پيامبرمان محمد (ص):
1 ـ او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب الهاشمي القرشي بهترين پيامبران و خاتم انبياست. 2 ـ پيامبرمان اين دين را به ما رساند و ما را به هر عمل و كردار نيك امر فرمود، و از هر شر و بدي ما را نهي كرد. 3 ـ پيروي از پيامبرمان و دنباله روي او بر ما واجب است، خداوند مى فرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً [الأحزاب:آية 21]. [به راستي براي شما (مسلمانان)، رسول خدا (ص) سرمشقي نيكوست]. 4 ـ تقديم محبت پيامبر بر محبت مادران و پدران و تمامي مردم بر ما واجب است، رسول الله (ص) مى فرمايد: ((لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّي أَكُوْنَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِيْنَ)). بخاري و مسلم. ايمان هيچ يك از شما كامل نمى شود تا اينكه من نزد او از پدر و فرزند و تمامي مردم محبوبتر باشم. و محبت او، پيروي از او، و انجام فرمان اوست. أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ. گواهي مى دهم كه خدايي بحق نيست مگر خداي يكتا. وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ. و گواهي مى دهم كه محمد (ص) رسول خداست. 1 ـ معناي شهادت أن لا إله إلاَّ الله: معبودي بحق نيست مگر خداي يكتا. 2 ـ عبادت: عبادت شامل تمام آن سخنان و كارهايي است كه خداوند آن را دوست دارد. 3 ـ عبادت انواع زيادي دارد كه بعضي از آن عبارتند از: دعا، ترس، توكل، نماز، ذكر، فرمان پدر و مادر، و غير از اين ها. دليل دعا: خداوند مى فرمايد: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ [غافر:آية 60] . [پروردگارتان گفت: مرا (به دعا) بخوانيد تا برايتان اجابت كنم، آنان كه از عبادت من كبر مى ورزند با خواري به جهنم در مى آيند]. و دليل ترس: خداوند مى فرمايد: إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [آل عمران:آية 175]. [پس اگر مؤمن هستيد از آنان (شياطين) مترسيد، و از من بترسيد]. و دليل توكل: خداوند مى فرمايد: قَالَ رَجُلاَنِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُواْ عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [المائده:آية 23]. [و اگر مؤمنين هستيد (بايد كه) بر خدا توكل كنيد]. و دليل نماز: خداوند مى فرمايد: مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ [الروم:آية 31]. [و نماز بگذاريد و از مشركان نباشيد]. و دليل ذكر: خداوند مى فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً [الأحزاب:آية 41]. [اي مؤمنان، خداوند را به ياد كردن بسيار، ياد (و ذكر) كنيد]. و دليل فرمان پدر و مادر: خداوند مى فرمايد: وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً [الأحقاف: آية 15]. [و به انسان در باره پدر و مادرش به نيكوكاري سفارش كرده ايم]. 4 ـ انجام تمامي عبادت ها براي خداست، پس هر كس چيزي از اين عبادت ها براي غير از خدا انجام دهد كافر است، و خداوند مى فرمايد: وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ [المؤمنون: آية 117]. [و هر كس با خداوند معبود ديگري را (به نيايش) بخواند كه هيچ دليلي به (حقانيت) آن ندارد، جز اين نيست كه حسابش نزد پروردگارش است، بى گمان كافران رستگار نمى شوند]. 5 ـ خداوند جن و انس را آفريد تا فقط او را پرستش كنند، چنان كه مى فرمايد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاريات:آية 56]. [جن و انس را نيافريدم مگر براي آنكه مرا بندگي كنند]. 6 ـ كسي كه فقط خدا را به طور يقين پرستش كند سعادتي عظيم و سروري بزرگ و زندگي خوب خواهد يافت، خداوند مى فرمايد: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [النحل:آية 97]. [هر كس در حالي كه مؤمن است كار شايسته انجام دهد، مرد باشد يا زن، او را به زندگانى اي پاك زنده مى داريم]. 1 ـ معناي شهادت أنَّ محمداً رسول الله: تصديق او از آنچه به ما خبر داده، و طاعت او در آنچه امر فرموده، و اجتناب و دوري از آنچه از آن نهي كرده، و اين كه خدا پرستش نشود مگر به آنچه شرع كرده است. 2 ـ نام پيامبر ما: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب الهاشمي القرشي، او بهترين نسب در عرب دارد. 3 ـ خداوند محمد (ص) را براي همه مردم فرستاده است، و طاعت او را بر همه مردم واجب نموده است، خداوند مى فرمايد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً [الأعراف:آية 158]. [بگو اي مردم، من فرستاده خداوند به سوي همه شما هستم]. 4 ـ پيامبر (ص) در مكه مكرمه زندگي كرد و به توحيد و پرستش خداي يكتا دعوت نمود، سپس به مدينه منوره هجرت فرمود، و به بقيه احكام دين اسلام مانند زكات و روزه و جهاد و غير از اين ها امر فرمود. و در مدينه در حالي كه (63) شصد و سه سال داشت از دنيا رحلت فرمود. 5 ـ هر كس با اوامر پيامبر (ص) مخالفت كند مستحق عذاب شديد است، خداوند مى فرمايد: لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاء بَعْضِكُم بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [النور:آية 63]. [پس بايد آنان كه بر خلاف فرمان او رفتار مى كنند بر حذر باشند كه بلايي به آنان برسد، يا عذابي دردناك گريبان گيرشان شود]. 6 ـ هر كس از پيـامبر (ص) اطاعت كند سعادت كامل و پيروزي بزرگ نصيب او خواهد شد، خـداوند مى فرمايدوَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ [آل عمران:آية 132]. [و از خداوند و رسول (او) فرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد]. و هم چنين مى فرمايد: وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا [النور:آية 54]. [و اگر از او فرمان بريد، راه خواهيد يافت].
توحيد يعني چه؟ يكتا دانستن خدا در ربوبيت و الوهيت و كامل بودن اسماء و صفات خدا را توحيد گويند. توحيد بر سه نوع تقسيم مى شود: توحيد ربوبيت، توحيد الوهيت، توحيد اسماء و صفات. 1 ـ توحيد ربوبيت: عبارت است از توحيد افعال خدا: يعني معتقد بودن به اين كه همه چيز مانند: آفريدن، روزي دادن، تدبير امور كردن، زنده كردن، ميراندن، و مانند آن از جانب خداست. و هيچ آفريننده اي نيست مگر خدا، چنان كه مى فرمايد: اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ [الزمر:آية 62]. [خداوند آفريننده همه چيز است]. و روزي دهنده اي نيست مگر خدا،همان طوري كه مى فرمايد: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا [هود:آية 6]. [و هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر آن كه روزى اش بر (عهده) خداوند است]. و هيچ كس تدبير امور خلايق را نمى كند مگر خدا، و مى فرمايد: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ [السجده:آية 5]. [كار (هستى ) را از آسمان (گرفته) تا زمين تدبير مى كند]. و هيچ كس زنده نمى كند، و نمى ميراند مگر خدا، چنان كه مى فرمايد: هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [يونس:آية 56]. [او زنده مى كند و مى ميراند، و به سوي او بازگردانده مى شويد]. به اين توحيد كفار قريش در زمان رسول الله (ص) اعتراف كردند، ولي با اين حال اين اعترافشان آنان را به دين اسلام وارد ننمود، چنان كه خداوند مى فرمايد: وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ [لقمان:آية 25]. [و اگر از آنان بپرسي چه كسي آسمان ها و زمين را آفريد،به يقين گويند: خداوند]. 2 ـ توحيد الوهيت عبارت است از: توحيد افعال و اعمال بندگان خدا كه به آن امر شده اند، و تمامي عبادت ها كه بندگان انجام مى دهند براي خداي يكتاست كه شريكي ندارد، مانند: دعا، ترس، توكل، يارى ، مدد، و غير از اين ها. يا مى گوييم: (توحيد خداي متعال است كه افعال و اعمال بندگان را بيان مى كند). غير از خدا كسي ديگر را نمى خوانيم، و مى فرمايد: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ [غافر: آية 60]. [و پروردگارتان گفت: مرا (به دعا) بخوانيد تا برايتان اجابت كنم]. و غير از خدا كسي ديگر را نمى پرستيم، همان طوري كه مى فرمايد: إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [آل عمران:آية 175]. [پس اگر ايمان داريد، از آنان (اولياي شيطان) مترسيد و از من بترسيد]. به جز خدا بر كسي ديگر توكل نمى كنيم، و خدا مى فرمايد: وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [المائده:آية 23]. [و اگر مؤمن هستيد (بايد كه) بر خدا توكل كنيد]. و غير از خدا از كسي ديگر ياري نمى طلبيم، همان طوري كه مى فرمايد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [الفاتحه:آية 5]. [تنها تو را بندگي مى كنيم، و تنها از تو ياري مى جوييم]. از كسي غير از خدا مدد نمى خواهيم، چنان كه مى فرمايد: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ [الناس:آية 1]. [بگو: به پروردگار مردم پناه مى برم]. اين توحيد است كه پيامبران آن را آورده اند، خداوند مى فرمايد: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ [النحل:آية 36]. [به يقين در (ميان) هر امتي رسولي برانگيختيم، (با اين دعوت) كه: خداوند را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد]. و اين توحيدي است كه كفار در زمان قديم و جديد آن را انكار كرده اند، و مى فرمايد: أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهاً وَاحِداً إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ [ص:آية 5]. [آيا (همه) معبودان را يك معبود قرار داده است؟ بى گمان اين چيزي شگفت است]. 3 ـ توحيد اسماء و صفات: ايمان آوردن به آنچه در قرآن كريم از احاديث صحيح نبوي از اسماء و صفات خدا آمده وآن را به خود توصيف نموده، يا رسول او به طور حقيقت خدا را توصيف فرموده است، و اسما الله بسيار است كه بعضي از آن عبارتند از: بخشنده، شنوا، بينا، عزيز، حكيم (داراي حكمت) . خداوند مى فرمايد: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ [الشورى :آية 11]. [چيزي مانند او نيست، و او شنواي بيناست].
خداوند مى فرمايد: وَالْعَصْرِ {1} إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ {2} إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ {3} [العصر:آيات 1-3]. [سوگند به زمان، كه انسان در زيانكاري است، مگر آنان كه ايمان آورده و كردار شايسته كرده اند و همديگر را به حق سفارش، و همديگر را به شكيبايي توصيه كرده اند]. خداوند به زمان سوگند خورد كه انسان در زيان و هلاكت است، مگر كسي كه چهار صفت را داشته باشد: 1 ـ ايمان: شناخت خدا و پيامبر خدا و دين اسلام را ايمان گويند. 2 ـ عمل صالح: مانند نماز و زكات و روزه و راستگويي و فرمان پدر و مادر. 3 ـ سفارش به حق: دعوت به سوي ايمان و عمل صالح و تشويق در آن. 4 ـ سفارش به صبر: صبر و شكيبايي بر فعل طاعت، و صبر هنگام وقوع مصيبت ها و بلاها.
آنچه با توحيد منافات و مخالف است:
1 ـ اولين چيزي كه خداوند بر بندگان خودواجب كرد، ايمان به خدا و كفر به طاغوت است، خداوند مى فرمايد: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ [النحل:آية 36]. [به يقين در (ميان) هر امتي رسولي برانگيختيم، (با اين دعوت) كه: خداوند را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد]. 2 ـ معناي طاغوت: هر چيز و هر كس كه به غير از خدا عبادت شود، و او به آن عبادت راضي باشد. 3 ـ چگونگي كفر به طاغوت: معتقد بودن به اين كه عبادت غير از خدا باطل است، و ترك آن و بغض آن، و كسي كه چنين مى كند او را كافر دانستن و با او دشمني كردن. 4 ـ شرك ضد توحيد است: پس توحيد يگانه دانستن خدا در عبادت، و شرك انجام يكي از عبادتها براي غير از خدا، مانند اين كه غير از خدا را بخواند، يا اين كه براي غير از خدا سجده كند. 5 ـ شرك بزرگترين و عظيم ترين گناهان است، خداوند مى فرمايد: إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً [النساء:آية 116]. [خداوند نمى بخشد كه به او شرك آورده شود، و جز آن را(شرك) براي هركس كه بخواهد، مى آمرزد]. شرك تمامي طاعت ها را باطل كرده موجب ماندن در آتش جهنم و عدم دخول بهشت مى شود، خداوند مى فرمايد: وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [الأنعام:آية 88]. [و اگر شرك مى ورزيدند، آنچه را كه كرده بودند، از (نامه اعمال) آنان زدوده مى شد]. و مى فرمايد: إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ [المائده:آية 72]. [بى گمان كسي كه به خداوند شرك آورد، خداوند بهشت را بر او حرام مى گرداند و جايگاهش آتش (دوزخ) است]. 6 ـ كفر با توحيد منافات دارد، پس كفر سخنان و كارهاي است كه انجام دهنده آن را، از توحيد و ايمان خارج مى كند. و مثال كفر: مسخره كردن به خدا، يا به آيات قرآن، يا به رســول الله (ص)، همان طوري كه خـداوند مى فرمايد: وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ {65} لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمِينَ [التوبه:آيات 65،66]. [بگو: آيا به خدا، و آيات او، و رسولش ريشخند مى كرديد؟ عذر نياوريد، به راستي كه پس از ايمانتان، كفر پيشه كرديد]. 7 ـ نفاق با توحيد منافات دارد، پس نفاق: اظهار كردن توحيد و ايمان براي مردم، و پنهان كردن شرك و كفر در قلب و دل خود است. مثال نفاق: آن كه با زبان به خدا ايمان آورد و كفر را پنهان نمايد، چنان كه خداوند مى فرمايد: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ [البقره:آية 8]. [و از مردم كساني هستند كه مى گويند: به خدا و به روز بازپسين ايمان آورده ايم، حال آن كه مؤمن نيستند]. يعني با زبانشان مى گويند ما به خدا ايمان آورديم، ولي درحقيقت با قلب و دل خود مؤمن نيستند.
معناي ايمان به روز آخرت: ايمان راسخ و بدون ترديد به وقوع آن روز است. پس هر يك از ما ايمان مى آورد كه خداوند مردم را از قبرها حشر مى كند سپس كارهاي آنان را محاسبه مى كند، و مطابق با كارهايشان آنها را مجازات مى كند، تا آنكه اهل بهشت در منازل خود، و اهل دوزخ در منازل خود مستقر شوند. و ايمان به روز آخرت يكي از اركان ايمان است كه بدون آن ايمان شخص كامل نمى شود. و ايمان به روز آخرت شامل سه چيز است: 1 ـ ايمان به برانگيختن و حشر: آن هم زنده شدن مردگان از قبرهاى شان و برگشتن روح به اجساد، پس مردم براي خدا برمى خيزند، سپس آنها را در يك جا جمع مى كند، در حاليكه برهنه و چيزي در پا ندارند، و عريان و چيزي در تن ندارند، و ختنه نشده اند. دليل برانگيختن، خداوند مى فرمايد: ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ {15} ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ {16} [المؤمنون:آيات 15-16]. [سپس شما پس از اين خواهيد مرد، آنگاه قطعاً شما روز قيامت برانگيخته شويد]. و دليل حشر، رسول الله (ص) مى فرمايد: ((يحشرُ النَّاسُ يَوْمَ القِيَامَةِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلاً)). متفق عليه. روز قيامت مردم در حالي كه پابرهنه و عريان و ختنه نشده اند حشر مى شوند. 2 ـ ايمان به حساب و ترازوي اعمال: خداوند مردم را مطابق با اعمالي كه در دنيا انجام داده اند مى سنجد، پس هر كس از اهل توحيد و فرمانبردار خدا و رسول خدا بود، حساب او آسان است. و هر كس از اهل شرك و معصيت بود، حساب او دشوار است. و اعمال را در ترازوي عظيمي وزن مى كنند، حسنات و نيكى ها در يك كفه ترازو، و گناهان در كفه ديگر گذاشته مى شود، و هر كس حسنات و نيكى هايش بر گناهانش برتري گرفته و سنگين تر شد، او از اهل بهشت است، و هر كس گناهانش بر نيكى هايش برتري گرفت، او از اهل آتش است. و دليل حساب، خداوند مى فرمايد: فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ {7} فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً {8} وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً {9} وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ {10} فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً {11} وَيَصْلَى سَعِيراً {12} [الانشقاق:آيه هاي 7-12]. [پس اما كسى كه نامه (كردارش) به دست راستش داده شود، (به زودى ) به حسابي آسان محاسبه مى شود. و شادمان به سوي خانواده اش برمى گردد. و اما كسى كه نامه (كردارش) از پشت سر به او داده شود. نابودي را خواهد طلبيد. و به دوزخ در مى آيد]. و دليل ترازوي اعمال خداوند مى فرمايد: وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ [الأنبياء: آية 47]. [و در روز قيامت ترازوهاي عدل را در ميان نهيم، و كسي هيچ ستمي نبيند، و اگر (عمل نيك و بد هر شخص) هم وزن دانه خردلي باشد، حساب مى آوريم، و ما حسابرسي را كفايت مى كنيم].
3 ـ بهشت و دوزخ: بهشت خانه هميشگي است، خداوند آن را براي مؤمنان متقي و مطيع خدا و رسولش آماده كرده است، در آن تمامي انواع نعمت هاي دايمي از خوردنى ها و آشاميدنى ها و پوشيدنى ها و تمامي انواع دوستداشتنى ها وجود دارد. ولي دوزخ خانه عذاب هميشگي است، خداوند آن را براي كافراني كه به خدا كافر شدند و رسولش را معصيت كردند آماده ساخته است، در آن انواع عذاب و دردها و عقوبت ها كه به فكر نمى آيد وجود دارد. دليل بهشت خداوند مى فرمايد: وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ [آل عمران:آية 133]. [و به سوي آمرزشي از (جانب) پروردگارتان و بهشتي كه پهنايش (هم چون) آسمان ها و زمين است (و) براي پرهيزگاران فراهم ديده شده است، بشتابيد]. هم چنين مى فرمايد: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [السجده:آية 17]. [پس هيچ كس نمى داند كه از آنچه مايه روشني چشم است، چه چيزي برايشان نهان داشته شده است، به (پاس) آنچه مى كردند (پاداش يافتند)]. اما دليل دوزخ خداوند مى فرمايد: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ [البقره:آية 24]. [پس از آتشي بپرهيزيد كه هيزمش مردم و سنگها خواهند بود. و براي كافران آماده شده است]. و هم چنين مى فرمايد: إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالاً وَجَحِيماً {12} وَطَعَاماً ذَا غُصَّةٍ وَعَذَاباً أَلِيماً {13} [المزمل:آيات 12-13]. [بى گمان نزد ما غل و زنجير و عذاب و آتش دوزخ افروخته هست. و خوراكي گلوگير و عذابي دردناك]. خدايا ما از تو بهشت و آنچه به آن نزديك مى كند از قول و عمل مى خواهيم، و از دوزخ و آنچه ما را به آن از قول و عمل نزديك مى كند به تو پناه مى بريم.
مقدمه اي در عقيده اسلامي و اهميت آن.
دين اسلامي عقيده و شريعت است. اما عقيده و مقصود آن: اموري كه نفس به آن تصديق مى كند و قلب به آن اطمينان پيدا مى كند، و آن به طور يقين خواهد بود كه هيچ شك و ترديدي در آن نيست. شريعت: يعني انجام كارهايي كه اسلام به آن دعوت كرده است مانند: نماز و زكات و روزه و فرمان پدر و مادر و غير از اين ها. اساس عقيده اسلامي عبارتند از: ايمان به خدا، و فرشتگان و كتاب هاي خدا، و پيامبران خدا و روز آخرت و ايمان به قضا و قدر و خير و شر آن. و دليل بر آن خداوند مى فرمايد: لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ [البقره:آية 177]. [آن كه روى هايتان را به مشرق و مغرب آريد، نيكي نيست، بلكه نيكوكار كسي است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب و پيامبران ايمان آورد]. و دليل بر قضا و قدر، خداوند مى فرمايد: إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ {49} وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ {50} [القمر: آية 49-50]. [بى گمان ما هر چيزي را به اندازه مقرر آفريده ايم. و حكم ما مانند چشم به هم زدني جز يك كلمه نيست]. و رسول اكرم (ص) مى فرمايد: ((الإيْمَانُ أَنْ تُؤْمِنَ باِللهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ)). مسلم. ايمان عبارت است از اين كه: به خدا و فرشتگان خدا و كتاب ها و فرستادگان خدا و روز قيامت و به سرنوشت وخير و شر آن ايمان بياورى .
اهميت عقيده اسلامي از انجام امور بسياري آشكار مى شود كه بعضي از آن ها عبارتند از: 1 ـ حاجت ما به اين عقيده بيشتر از حاجت هر چيز ديگري است، و ضرورت ما به اين عقيده نيز بيشتر از همه ضرورت هاست، زيرا هيچ سعادت براي قلب ها و هيچ نعمت و سروري نيست مگر به اين كه خدا و آفريننده دل ها را پرستش كرد. 2 ـ عقيـده اسـلامـي عظيم ترين واجبات و مسلّم ترين آن هاست، به همين سبب آن اولين چيزي است كه مردم به آن مطالبه و درخواست مى شوند، چنان كه رسول الله (ص) مى فرمايد: ((أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتّي يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهَ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ)). متفق عليه. به من امر شد تا با مردم بجنگم تا اين كه گواهي دهند كه هيچ معبودي به حق جز خداي يكتا نيست و محمد (ص) فرستاده خداست. 3 ـ اين كه عقيده اسلامي يگانه و تنها عقيده اي است كه امن و استقرار و سعادت و سرور را محقق مى سازد، چنان كه خداوند مى فرمايد: بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ [البقره:آية 112]. [آرى ، هر كسي كه نيكوكارانه روي دل به سوي خدا نهد، او پاداش خود را در نزد پروردگارش دارد، و نه بيمي بر آنان است، و نه آنان اندوهگين شوند]. چنان كه عقيده اسلامي تنها عقيده اي است كه تندرستي و عافيت و ناز و نعمت رامحقق مى سازد، خداوند مى فرمايد: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ [الأعراف:آية 96]. [و اگر اهل (آن) شهرها ايمان مى آوردند و پروا داشتند، قطعاً از آسمان و زمين (درِ) بركت هايي را بر آنان مى گشوديم، ولي تكذيب كردند، پس به (سزاي) آنچه مى كردند، آنان را فرو گرفتيم]. 4 ـ عقيده اسلامي سبب نفوذ در زمين واستواري دولت اسلام مى باشد، خداوند مى فرمايد: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [الأنبياء:آية 105]. [ما علاوه بر قرآن، در تمام كتب (انبياء پيشين) نوشته ايم كه بى گمان (سراسر روى ) زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد].
معناي ايمان به خداي عز وجل: گواهي راستين به وجود او و اقرار به ربوبيت و الوهيت و اسما و صفات اوست. پس ايمان به خدا متضمن و شامل چهار چيز است: 1 ـ ايمان به وجود خداوند سبحانه و تعالي . 2 ـ ايمان به ربويبت خداي متعال . 3 ـ ايمان به الوهيت خداوند متعال . 4 ـ ايمان به اسما و صفات خداوند متعال . و به طور كامل در باره اين چهار چيز سخن مى گوييم:
ايمان به وجود خداوند متعال
الف - اقرار به وجود خداوند متعال امري فطري و طبيعي در انسان است، و بيشتر مردم به وجود خدا معترفند و هيچ كس در آن مخالفت نكرده مگر عده كمي از ملاحده و كفار بى دين. و هر مخلوقي فطرت و طبيعت خود را بدون هيچ تعليم و آموزش به خالق خود نسبي مى دهد، و ما مى شنويم و مى بينيم اجابت دعا و درخواست مردم به طور يقين دلالت بر وجود خداوند متعال دارد، خداوند مى فرمايد: إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ [الأنفال:آية 9]. [آنگاه كه از پروردگارتان كمك مى خواستيد، پس (دعاى ) شما را پذيرفت]. ب ـ نزد همه معلوم است كه حادثه و پيشامد بايستي خالق و آفريننده اي داشته باشد، و اين مخلوقات زياد، و آنچه ما در همه وقت آن را مشاهده مى كنيم بايستي خالق و آفريننده اي داشته باشد، آن هم خداوند عز وجل است، زيرا ممكن نيست كه آفريده شده باشد بدون اين كه كسي آن را آفريده باشد، زيرا هيچ چيز خود را نمى آفريند . خداوند مى فرمايد: أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ [الطور:آية 35]. [آيا بى آفريدگار آفريده شده اند؟ يا اين كه خود آفرينندگانند؟]. و معنـاي آيه كريمه: يعني بدون آفرينش خلق نشده اند و خودشان هم خود را نيآفريده اند، پس معلوم مى شود كه خالق و آفريننده آنها خداوند تبارك و تعالي است . ج ـ نظم و ترتيب اين جهان از آسمان و زمين و ستارگان و درختان دلالت يقين مى دهد، كه اين دنيا يك آفريننده دارد و آن هم خداوند پاك و منزه است، چنانكه مى فرمايد: صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ [النمل: آية 88]. [آفرينش آن خدائي است كه همه چيز را در كمال استواري پديد آورده است، بى گمان او از آنچه مى كنيد، باخبر است]. پس اين جهان و ستارگان ـ به طور مثال ـ بر يك نظام ثابت در گردش اند و هيچ بهم نمى خورند، و مختل نمى شوند، و هر ستاره در محل معين در گردش است كه با ديگري تجاوز نمى كند، خداوند مى فرمايد: لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ [يس:آية 40]. [نه آفتاب را مى رسد كه ماه را دريابد، و نه شب پيشي گيرنده از روز است، و هر يك در آسماني سير مى كنند].
الف ـ معناي ايمان به ربوبيت خداي تعالي: اقرار به اين كه خدا رب و معبود همه چيز و مالك و آفريننده و رازق آن است، و اوست كه زنده مى كند، و مى ميراند، و اوست كه نفع و زيان مى رساند، و تمامي كارها براي اوست، و خير در دست اوست، و بر همه چيز قادر و تواناست، و در همه اين ها هيچ شريكي براي او نيست. ايمان به ربوبيت خدا: گواه لازم به اينكه خداوند سبحان اوست رب و معبود، كه هيچ شريكي ندارد، و عبادت فقط براي اوست، و اين معتقد باشد كه خداوند يكتا فقط اوست، خالق و آفريننده آنچه در جهان هستي است، و مى فرمايد: اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ [الزمر:آية 62]. [خداوند آفريننده همه چيز است]. و اين كه اوست روزي دهنـد تمامي آفـرينش، و مى فرمايد: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا [هود:آية 6]. [و هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر آن كه روزى اش بر (عهده) خداوند است]. و اينكه او مالك همه چيزهاست، همان طوري كه مى فرمايد: لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [المائده:آية 120]. [فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست از آنِ خداوند است]. ب ـ خداوند يكتايي خود را بر تمامي خلق مقرر نموده است، و مى فرمايد: الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ [الفاتحه: آية2]. [ستايش خداي راست، پروردگار جهانيان]. و معناي رب العالمين: يعني خالق و مالك و اصلاح كننده و پرورش دهنده آنها به انواع نعمتها و فضايل. ج ـ ايمان به ربوبيت خدا در فطرت و سرشت خلق است، حتي مشركين عرب در زمان پيامبر (ص) چنين بودند، و خداوند مى فرمايد: قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ {86} سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ {87} قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ {88} سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ {89} [المؤمنون:آيات 86-89]. [بگو: پروردگار آسمان هاي هفتگانه، و پروردگار عرش بزرگ چه كسي است؟ خواهند گفت: (همه) از آنِ خداوند هستند، بگو: آيا پروا نمى داريد؟ بگو: چه كسي است كه ملكوت هر چيز به دست اوست، و اوست كه امان مى دهد، و (بر خلاف امان) او (به كسى ) امان داده نمى شود، اگر مى دانيد (بگوييد)، خواهند گفت: (همه آنها) از آنِ خداوند است، بگو: پس از كجا فريب داده مى شويد؟]([1]) . ايمان به ربوبيت خدا براي وارد شدن به اسلام كافي نيست، بلكه بايد به الوهيت خدا نيز ايمان آورد، چون رسول الله (ص) با مشركين عرب جنگيد با اين كه به ربوبيت خدا اقرار داشتند . د ـ تمامي جهان هستي از آسمان و زمين و كوكبها و ستارگان و درختان و انس و جن همه مطيع و فرمانبردار خدايند، چنان كه مى فرمايد: وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ [آل عمران:آية 83]. [كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، خواه و ناخواه فرمانبردار او شده اند، و به سوي او برگردانده مى شوند]. پس هيچ مخلوق از قدر و سرنوشت خدا نمى تواند بيرون رود، چون خداوند مالك و متصرف در آنهاست آن چنان كه حكمت اوست، و او آفريننده تمامي آنهاست، و هر چه غير از خدا، مخلوق فقير و محتاج به آفريننده اش مى باشد . هـ ـ اگر ثابت و مقرر شد كه براي خدا همه امرهاسـت، و خالقي غير از خـدا نيست، و روزي دهنده اي غير از خـدا نيست، و براي جهان تدبير كننده اي غير از خدا نيست، و هيچ ذره اي به حركت در نمى آيد مگر با اجازه او، اين موجب مى شود كه قلب ها را به او متصل سازيم، و از او بخواهيم، و نيازمندى هاي ما به سوي او باشد، و اعتماد ما بر او باشد، پس او سبحانه خالق و رازق و مالك ماست.
الف ـ معناي ايمان به الوهيت خداي تعالي: گواه صادق اين كه فقط خداي يگانه مستحق تمامي انواع عبادت هاي ظاهر و باطن(نهان) است، مانند: دعا، ترس، توكل، يارى ، نماز، زكات و روزه . پس بنده به طور يقين مى داند كه خدا معبود اوست، و هيچ شريكي ندارد، و هيچ معبود به حقي جز خداي يكتا نيست، خداوند مى فرمايد: وَإِلَـهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ [البقره:آية 163]. [و معبودتان، معبود يگانه است، معبودِ (راستيني) جز او نيست، بخشاينده مهربان است]. پس به ما خبر داده كه الله يك معبود است، يعني معبود يگانه و يكتا، و جايز نيست كسي غير از او را به عبادت گرفت، و غير از او كسي ديگر پرستش نمى شود. ب ـ ايمان به الوهيت خدا: اعتراف كنيم به اين كه فقط خدا إله و معبود به حق است كه شريكي ندارد، و إله يعنى : معبود، دوست داشتن و تعظيم كردن ما، انجام تمامي عبادت ما، فقط براي اوست، پس غير از او، كسي ديگر را نمى خوانيم، و غير از او، از كسي نمى ترسيم، و غير از او، به كسي ديگر توكل نمى كنيم، و براي كسي ديگر سجده نمى كنيم، و اطاعت و خضوع نمى كنيم مگر براي او، پس هيچ كس مستحق عبادت نيست مگر خداي سبحانه، تحقيق بر آيه كريمه كه مى فرمايد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [الفاتحه: آية 5]. [تنها تو را بندگي مى كنيم، و تنها از تو ياري مى جوييم]. ج ـ اهميت ايمان به الوهيت خداي تعالي: اهميت ايمان به الوهيت خداي تعالي از ضمن بعضي از عبارت زير واضح مى شود: 1 ـ مقصود از خلق جن و انس عبادت خداي يكتائي كه شريكي ندارد مى باشد، خداوند مى فرمايد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاريات:آية 56]. [و جن و انس را نيافريده ام مگر براي آنكه مرا بندگي كنند]. 2 ـ مقصود از ارسال پيامبران عليهم السلام و نازل كردن كتابهاي آسمانى ، اقرار به اينكه خدا معبود حق است، خداوند مى فرمايد: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ [النحل:آية 36]. [و به يقين در (ميان) هر امتي رسولي را برانگيختيم، (با اين دعوت) كه: خداوند را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد]. 3 ـ اولين واجب بر هر شخص ايمان به الوهيت خداي تعالي، چنانكه در سفارش و وصيت پيامبر (ص) به معاذ بن جبل هنگام فرستادن او بسوي يمن آمده كه به او چنين فرمودند: ((إِنَّكَ تَأْتِي قَوْماً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ فَلْيَكُنْ أَوَّلُ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ شَهَادَةَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ)). متفق عليه. تو بر مردمي خواهي آمد كه اهل كتاب هستند، يعني يهود و نصاري مى باشند، پس اولين چيزي كه تو آنها را به دين اسلام دعوت كني اين است كه: هيچ معبودي بحق غير از خداي يكتا وجود ندارد . يعني آنها را دعوت كن تا تمامي عبادت را فقط براي خداي يكتا قرار دهند . د ـ معناي لا إله إلاَّ الله: اين كلمه عظيم و بزرگ اولين واجب بر هر شخص مى باشد، همچنانكه آخرين واجب بر هر شخص است، پس هر كس بر اين كلمه بميرد از اهل بهشت است، چنانكه رسول الله (ص) مى فرمايد: ((مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ دَخَلَ الجَنَّةَ)). مسلم. هر كس بميرد و بداند كه هيچ معبودي به حق نيست مگر خداي يكتا، به بهشت داخل مى شود . بنابراين وجوب دانستن و معرفت لا إله إلاَّ الله از بزرگترين و عظيم ترين و مهم ترين واجبات است. و معناي لا إله إلاَّ الله: هيچ معبودي بحق نيست مگر خداي يكتا. نفي تمامي صفات خدا از غير خداي تعالي، و اثبات آن براي خدا يكتائي كه شريك ندارد . پس معناي إله: معبود، و هر كس چيزي را پرستيد او را معبود خود به غير از خدا دانسته، و تمامي اينها باطل است مگر خداي يكتا و يگانه . و خداي تعالي اوست اله و معبودي كه دلها با محبت و اجلال و تعظيم و فروتني و خضوع و ترس و توكل بر او، و طلب دعا از او، او را عبادت مى كند . و براي دلها سرور و سعادت نيست مگر با تحقيق معناي لا له إلاَّ الله، زيرا سرور كامل و زندگي خوب و نعمت در انجام عبادت براي خداي يكتاست . هـ ـ اركان لا إله إلاَّ الله: براي اين كلمه عظيم دو ركن است: نفي و اثبات. ركن اول: (لا إله) نفي عبادت از غير خدا، و باطل كردن شرك، و واجب بودن كفر به تمامي آنچه غير از خدا عبادت مى شود . ركن دوم: (إلاَّ الله) اثبات عبادت براي خداي يكتا، و انجام تمامي انواع عبادت براي خداي يگانه. و دليل اين خداوند مى فرمايد: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى َ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [البقره:آية 256]. [پس هر كس كه به عبادت طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، (بداند) كه به دستاويزي (بس) محكم چنگ زده است]. پس قول: (فمن يكفر بالطاغوت) معناي ركن اول، (لا إله)، و قول: (ويؤمن بالله) معناي ركن دوم (إلاَّ الله) را دارد. و ـ شروط لا إله إلاَّ الله: بايستي در شهادت و گواهي لا إله إلاَّ الله هفت شرط باشد كه قائل آن بدون جمع شدن اين هفت شرط نفعي نمى برد: 1 ـ علم و معرفت به معناي لا إله إلاَّ الله، چنانكه خداوند مى فرمايد: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [محمد:آية 19]. [پس بدان كه معبود (حقى ) جز خدا نيست]. 2 ـ يقين: اينكه قائل آن يقين كامل داشته باشد در آنچه بر آن دلالت مى كند، پس اگر در آنچه بر آن دلالت مى كند شك و ترديد داشته باشد اين كلمه به او نفعي نمى رساند، خداوند مى فرمايد: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ [الحجرات:آية 15]. [بدون شك مؤمنان واقعي كساني هستند كه ايمان بخداي يكتا و پيغمبرش آوردند سپس شكي در دل خود راه نداده اند]. 3 ـ قبول به آنچه اين كلمه بر آن دلالت دارد از عبادت خداي يكتا و ترك عبادت غير از خدا، پس هر كس اين كلمه را بگويد ولي عبادت خداي يكتا را قبول نداشته باشد، مانند كساني است كه خداوند در باره آنها چنين فرموده است: إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ {35} وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ {36} [الصافات: آيات 35-36]. [آنان (چنان) بودند كه چون به آنان گفته مى شد: معبود به حقي جز خداوند (يگانه) نيست، سركشي مى كردند، و مى گفتند: آيا ما معبودانِ خويش را به خاطرِ (سخن) شاعري ديوانه ترك گوييم؟]. 4 ـ تسليم شدن به آنچه بر آن دلالت دارد، خداوند مى فرمايد: وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ [لقمان:آية 22]. [و هر كس نيكوكارانه روي (دلِ) خويش به سوي خداوند آورد، بداند كه به دست آويزي محكم چنگ زده است]. و معناي (يسلم وجهه) يعني: تسليم فرمان او شود. و (العروة الوثقي) يعني: (لا إله إلاَّ الله). 5 ـ راستي: و آن هم گفتن اين كلمه از قلب خود به طور راستي و صدق، رسول الله (ص) مى فرمايد: ((مَا مِنْ أَحَدٍ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ صِدْقًا مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللهُ عَلَي النَّارِ)). [متفق عليه]. هر كس گواهي دهد كه معبودي به حق جز خداي يكتا نيست، و محمد بنده و فرستاده خداست، و اين گواهي صادقانه و از قلب او باشد، به طور يقين خداوند آتش جهنم را بر او حرام مى گرداند. 6 ـ اخلاص: آن هم پاك و خالص كردن تمامي عمل از انواع شرك، و اين كه با سخن خود قصد به دست آوردن چيزهاي دنيايي كند، رسول الله (ص) مى فرمايد: ((إِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَي النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، يَبْتَغِى بِذَلِكَ وَجْهَ اللهِ)). [متفق عليه] . هر آينه خداوند حرام كرده بر آتش كسي كه بگويد: معبودي به حق جز خداي يكتا نيست، و با اين سخن خود رضا و خشنودي خداوند را بخواهد. 7 ـ دوست داشتن اين كلمه و آنچه بر آن دلالت دارد، و دوست داشتن كسي كه به اين كلمه عمل نمايد، خداوند مى فرمايد: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبّاً لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ [البقره:آية 165]. [و از مردم كساني هستند كه همتاياني را (براي او) برمى گيرند كه آنها را مانند دوست داشتن خدا، دوست مى دارند ـ و مؤمنان در دوستي خدا قوى ترند ـ]. پس مؤمنان (اهل لا إله إلاَّ الله) با خدا دوستي خالص دارند، و اهل شرك (مشركان) شرك مى آورند و با خدا معبودات ديگر را دوست دارند، و اين با معناي لا إله إلاَّ الله منافات دارد .
ز ـ معناي عبادت: عبادت: اسمي جامع و كامل براي آنچه خدا آن را دوست دارد و از آن راضي است، از سخنان وكارهاي نهاني و آشكار مانند: محبت خدا و رسول خدا (ص) و ترس از خدا و توكل بر خدا و سؤال و پرسش خدا و نماز و زكات و اطاعت پدر و مادر و ذكر خداي تعالي و جهاد با كفار و منافقين و غير از اينها. پس انواع عبادت بسيار است كه شامل انواع طاعات مى شود، مانند: تلاوت قرآن و نيكي به فقرا و محتاجين و راستگويي و امانت داري و سخن و گفتار خوب و نيك. و عبادت شامل تمامي كارهاي مؤمن مى شود، اگر به آن نيت كند كه با آن به خدا نزديك شود . و حتي اگر در خوردن و آشاميدن يا خوابيدن به قصد طاعت خدا انجام دهد، بر آن اجر و پاداش خواهد برد. پس اين عادت ها با نيت و قصد نيك و صالح به عبادت تبديل مى شود و بر آن اجر و پاداش مى برد، و عبادت مخصوص اعمالي معروف مانند نماز و روزه و مانند آن نيست . ح ـ عبادت است كه خدا خلايق را به سبب آن آفريده است، خداوند مى فرمايد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ {56} مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ {57} إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ {58} [الذاريات: آيات 56-58]. [و جن و انس را جز براي آن كه مرا بندگي كنند نيافريده ام، از آنان هيچ روزى اي نمى خواهم، و نمى خواهم كه به من خوراك بدهند، خداوند است كه روزي دهنده است (همان) توانمندِ استوار]. پس خداوند سبحان خبر داده كه حكمت از خلق جن و انس انجام عبادت است، و خداوند به عبادت آنها نيازي ندارد، بلكه آنها به عبادت خداوند نيازمندند، به سبب نيازمند بودن شان به سوي خداي تعالي. نياز بنده به خدا كه او را عبادت كند، و به او هيچ شرك نياورد، بيشتر و عظيم تر است از نياز آنها به آب و غذا. قلب اگر مزه عبادت خداي تعالي و خلوص را چشيد، هيچ چيز نزد او شيرين تر از عبادت و لذيذتر و بهتر از آن نيست . و هيچ كس از درد دنيا و مشكلات آن رها نمى شود مگر با قرار گرفتن در حلقه بندگي خداي تعالي. ط ـ اركان عبادت: عبادتي كه خدا به آن امر فرموده دو ركن دارد: 1 ـ كمال ذلت و ترس . 2 ـ كمال محبت . پس عبادتي كه خداوند بر بندگانش فرض نموده بايد با كمال ذلت و خواري و خضوع و ترس از او باشد، با كمال محبت و نهايت و اوج آن و رغبت و ميل و اميد به او سبحانه باشد . محبت بدون ترس و ذلت و خوارى ، مانند دوست داشتن خوراك و مال، عبادت نيست . هم چنين ترس بدون محبت، مانند ترس از حيوان درنده، عبادت به شمار نمى رود، هرگاه ترس و محبت در يك كار با هم جمع شود عبادت گفته مى شود، و عبادت صحيح نيست مگر براي خداي يكتا. ي ـ توحيد سبب قبول عبادت است: عبادتي كه خداوند به آن امر كرده، عبادت گفته نمى شود مگر با توحيد خدا، پس عبادت با شرك درست نيست، و به هيچ كس صفت بندگي خدا داده نمى شود مگر با تحقيق توحيد، و انجام عبادت براي خداي يگانه، پس هر كس خدا را عبادت كرد و در عبادت كسي ديگر را شريك قرار داد، بنده خدا نيست. پس توحيد خدا و اخلاص عبادت براي او و عدم شرك به او در قبول عبادت نزد خدا شرط است، افزون بر اين كه عبادت قبول نمى شود مگر با مطابق بودن آن با شرع و سنت پيامبر (ص) . پس شرطهاي عملي كه نزد خدا مورد قبول است دو چيز مى باشد: 1 ـ اين كه غير از خدا هيچ كس ديگر را پرستش نكند كه: به آن توحيد گفته مى شود . 2 ـ اين كه عبادت نكند مگر بر وفق و مطابق امر خدا كه به آن پيروي از رسول الله (ص) گفته مى شود، و خداوند مى فرمايد: بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ [البقره:آية 112]. [آرى ، هر كس كه نيكوكارانه روي دل به سوي خدا نهد، او پاداش خود را در نزد پروردگارش دارد، و نه بيمي بر آنان است، و نه آنان اندوهگين شوند]. (أسلم وجهه) يعني به حقيقت توحيد پي بردن و عبادت را خالص براي خدا انجام دادن . (وهو محسن) يعني از رسول الله (ص) پيروي كردن . ك ـ شرك: شرك مخالف با ايمان به الوهيت خـداي يكتاست، و اگر ايمان به الوهيت خداي يكتا و انجام عبادت براي خـداي يگانه از مهمترين و عظيم ترين واجبات است. پس شرك بزرگترين گناهان و معصيت ها نزد خدا به شمار مى رود، و آن گناهي است كه خداوند آن را نمى بخشد، چنان كه فرمودند: إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِيماً [النساء:آية 48]. [به راستي خداوند (آن را) كه به او شرك آورده شود، نمى بخشد، و جز آن را براي هر كس كه بخواهد مى بخشد]. و هم چنين مى فرمايد: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ [لقمان:آية 13]. [به راستي كه شرك ستمي بزرگ است]. و وقتي از رسول الله (ص) پرسيده شد: چه گناهي بزرگ است فرمود: ((أنَ تَجْعَلَ للهِ نِداًّ وَهُوَ خَلَقَكَ)). متفق عليه . اين كه به خدا شرك آوري در حالي كه او آفريننده تو است . و شرك طاعات را فاسد و باطل مى گرداند، چنان كه خداوند مى فرمايد: وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [الأنعام:آية 88]. [و اگر شرك مى ورزيدند، آنچه را كه كرده بودند، از (نامه اعمال) آنان زدوده مى شد]. و شرك موجب مى شود كه صاحب آن در آتش جهنم ماندگار و باقي بماند، خداوند مى فرمايد: إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ [المائده:آية 72]. [بى گمان كسي كه به خداوند شرك آورد، خداوند بهشت را بر او حرام مى گرداند و جايگاهش آتش (دوزخ) است]. شرك بر دو نوع تقسيم مى شود: شرك أكبر، و شرك اصغر: شرك اكبر: انجام يكي از عبادت ها براي غير از خدا را شرك اكبر گويند، پس هر قول يا عمل كه خدا آن را دوست دارد انجام آن براي خدا توحيد و ايمان، و براي غير از خدا شرك و كفر به شمار مى رود . مثال: خواستن رزق و يا تندرستي از غير خدا، و يا توكل بر غير خدا، و يا سجده براي غير خدا شرك است، خداوند مى فرمايد: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ [غافر: آية 60]. [و پروردگارتان گفت: مرا (به دعا) بخوانيد تا برايتان اجابت كنم]. و هم چنين مى فرمايد: وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [المائده: آية 23]. [و اگر ايمان داريد (بايد كه) بر خدا توكل كنيد]. و هم چنين مى فرمايد: فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا [النجم: آية 62]. [پس براي خداوند سجده كنيد و (او را) بندگي كنيد]. پس اگر دعا و توكل و سجده از عباداتي است كه خدا به آن امر نموده، پس اگر براي خدا انجام شود، موحد و مؤمن است، و اگر براي غير از خدا انجام شود، مشرك و كافر است . و شرك اصغر: هر قول يا عملي كه وسيله اي به سوي شرك اكبر باشد و راهي در وقوع آن باشد، شرك اصغر گفته مى شود . مانند: تبديل قبرها به مساجد، به اين كه نزد قبرها نماز بخواند، و يا بر قبرها مسجد بنا كند و اين حرام است، و صاحب آن به لعنت و دور بودن از رحمت خدا وعده داده شده است، چنان كه رسول الله (ص) فرمودند: ((لَعْنَةُ الله عَلي الْيَهُودِ وَالنَّصَارَي اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ)). متفق عليه. لعنت بر يهود و نصاري باد كه قبرهاي پيامبران خود را به مساجد تبديل كرده اند . پس تبديل قبـرهـا به مساجـد حـرام است، و وسيله اي براي طلب دعا از مردگان و درخواست نيازها از آنان مى باشد، و دعاي مردگان شرك اكبر به شمار مى رود .
الف ـ ثابت كردن نامها و صفاتي كه خدا آن را بر خود و يا در سنت پيامبر (ص) وارد شده بر وجه شايسته به خداي تعالي . و او سبحانه در اسما و صفات مثل و مانند ندارد، چنان كه مى فرمايد: فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ [الشورى :آية 11]. [آفريننده آسمان ها و زمين است، از خودتان براي شما همسراني قرار داده است، و (نيز) از چارپايان اقسامي (آفريده است) با اين (تدبير) تعداد شما را بسيار مى گرداند، چيزي مانند او نيست، و او شنواي بيناست]. پس خداوند متعال از مثل و مانند احدي از مخلوقات خود در تمامي اسما و صفات پاك و منزه است. و اسما خداوند بسيار است كه بعضي از آن عبارتند از: رحمان(بخشاينده) بصير(بينا) عزيز(گرامي و ارجمند)، خداوند مى فرمايد: الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِ [الفاتحه:آية 3]. [بخشاينده مهربان]. و مى فرمايد: وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ [الشورى :آية 11]. [و او شنواي بيناست]. و مى فرمايد: وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [لقمان:آية 9]. [و او پيروزمندِ فرزانه است]. ب ـ نتيجه ايمان به اسما و صفات خدا: از نتايج ايمان به اسما و صفات خدا عبارتند از: 1 ـ شناخت خدا: پس كسي كه به اسما و صفات خدا ايمان آورد، شناخت او به خدا بيشتر خواهد بود، بنابر اين به طور يقين ايمان او به خدا بيشتر، و توحيد او محكم تر خواهد شد . 2 ـ سپاس و ستايش خدا به وسيله اسما ونامهاي خوب او، و اين از بهترين انواع ذكر خداست، همان طوري كه مى فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً [الأحزاب:آية 41]. [اي مؤمنان، خداوند را به ياد كردن بسيار ياد كنيد]. 3 ـ دعاي خدا با اسما و صفات او، چنان كه مى فرمايد: وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا [الأعراف:آية 180]. [و خداوند نامهاي نيك دارد، پس به آن (نامها) او را به (دعا) بخوانيد]. مانند اين كه بگويد: ((اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ الرَّزَّاقُ فَارْزُقْنِى …)) . خدايا مى دانم كه رازق و روزي دهنده تو هستي پس مرا روزي بده . 4 ـ از نتايج ايمان به اسما و صفات خدا: سعادت و زندگي خوب در دنيا و نعمت بهشت در آخرت .
آثار و نتيجه ايمان به خداي تعالي
ايمان بخداي تعالي آثار و نتايج خوبي در دنيا و آخرت دارد، خيرها و كاري نيكو دنيا وآخرت و دفع شر و بلا همه از نتايج همين ايمان است . و بعضي از آثار و نتايج ايمان بخدا چنين است: 1 ـ اين كه خدا تمامي رنج ها و سختى ها را از مؤمنين دور مى كند، و از گناهان، آنها را باز مى دارد، و از دسيسه هاي دشمن آنها را حفظ مى دارد، و مى فرمايد: إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا [الحج: آية 38]. [خداوند از مؤمنان دفاع مى كند (و به سبب ايمانشان پيروزشان مى گرداند)]. 2 ـ ايمان سبب زندگي خوب و سعادت و سرور است، خداوند مى فرمايد: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً [النحل:آية 97]. [هر كس در حالي كه مؤمن است كار شايسته انجام دهد، مرد باشد يا زن، او را به زندگانى اي پاك زنده مى داريم]. 3 ـ ايمان نفس را از خرافات پاك مى گرداند، پس كسي كه به حقيقت به خدا ايمان آورد تمام كارهاي خود را به خدا موكول كرده، زيرا او رب العالمين است، اوست معبود حقي كه غير از او معبودي به حق نيست، پس از مخلوق نمى ترسد، و قلب خود را به ديگري وابسته نمى سازد، و در نتيجه از خرافات و اوهام و خيالات خود را آزاد مى گرداند. 4 ـ و از نتايج ايمان پيروي و نجات و رسيدن به هر خواسته شده و مطلوب و تندرستي از هر ترساننده، چنان كه خداوند در باره مؤمنان مى فرمايد: أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [البقره:آية 5]. [اينان كساني هستند (استوار) بر هدايت از (سوى ) پروردگارشان، و اينان هستند كه رستگارند]. 5 ـ و از عظيم ترين نتايج ايمان، به دست آوردن رضا و خشنودي خداي تعالي، و داخل شدن به بهشت، و به دست آوردن نعمتهاي هميشگي، و رحمت كامل خداوندي است.
الف ـ معناي ايمان به فرشتگان: گواه راسخ به وجود فرشتگان، و اين كه نوعي از مخلوقات خدايند، خداوند مى فرمايد: وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ {26} لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ {27} [الأنبياء:آيات 26-27]. [بلكه (آن فرشتگان) بندگاني گرامى اند، در هيچ سخني بر او پيشي نمى گيرند، و آنان به فرمان او كار مى كنند]. و ايمان به فرشتگان متضمن چهار چيز است: 1 ـ ايمان به وجود آنها . 2 ـ ايمان به آنان كه نام آنها را مى دانيم، مانند: جبريل (ع)، و آنان كه نام آنها را نمى دانيم به طور اجمال ايمان مى آوريم . 3 ـ ايمان به آنچه از صفات آنها را مى دانيم . 4 ـ ايمان به آنچه از اعمالي كه به امر خدا آن را انجام مى دهند، مانند تسبيح و عبادت خدا در شبانه روز بدون خستگي و سستي و بي حالي . ايمان به فرشتگان ركني از اركان ايمان است، خداوند مى فرمايد: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ [البقره:آيه 285]. [رسولِ (خدا) به آنچه از (سوى ) پروردگارش بر او فروفرستاده شده، ايمان آورده است، و مؤمنان (هم) هر يك به خداوند و فرشتگانش و كتاب هايش و فرستادگانش ايمان آورده اند]. و رسول الله (ص) در باره ايمان مى فرمايد: ((أَنْ تُؤْمِنَ باِلله وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاْليَوْمِ الأَخِرِ وَتُؤْمِنَ بِاِلْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ)). مسلم. ايمان عبارت است از: اعتقاد به خدا و فرشتگان خدا و كتاب هاي خدا و پيامبران خدا و روز آخرت، و به قضا و قدر خير و شر آن . ب ـ صفت فرشتگان: رسول اكرم (ص) از صفات خلقت آنها خبر داده كه از نور آفريده شده اند، چنان كه مى فرمايد: ((خُلِقَتِ اْلمَلاَئِكَةُ مِنْ نُوْرٍ…)). مسلم. فرشتگان از نور آفريده شده اند . و خداوند خبر داده كه براي فرشتگان بال هايي قرار داده كه تعداد آن بال ها متفاوت هستند، و مى فرمايد: الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلاً أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [فاطر:آية 1]. [ستايش خداي راست، پديد آورنده آسمان ها و زمين، (كسي كه) فرشتگان را پيام آورانِ داري بالهاي دوگانه و سه گانه و چهارگانه گرداند، هر چه بخواهد در آفرينش مى افزايد، خداوند بر هر كاري تواناست]. و پيامبر (ص) جبريل (ع) را ديد كه ششصد بال دارد. متفق عليه . و ممكن است كه فرشته به قدرت خدا به مردي تبديل شود، چنان كه جبريل (ع) در حال ارسال او به سوي مردم به شكل بشر در آمد، و همچنين فرشتگاني كه خدا آنها را به سوي إبراهيم و لوط عليهما السلام فرستاده به شكل مردي در آمده بودند . فرشتگان عالَم غيبي است، و آفريده شده اند تا خدا را عبادت كنند، و هيچ صفات ربوبيت و الوهيت ندارند، بلكه بندگاني مطيع و فرمانبردار خدايند، چنان كه خداوند سبحانه در باره آن ها مى فرمايد لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ [التحريم:آية 6]. [خداوند را در آنچه به آنان فرمان دهد، نافرماني نكنند، و آنچه را كه فرمان مى يابند، انجام مى دهند]. آنان از دستورات خداسرپيچي نمى كنند و به فرمان او عمل مى كنند. ج ـ انواع فرشتگان و اعمال و كردار آنها: براي فرشتگان اعمالي است كه در اين دنيا آن را انجام مى دهند و آنها بر چند نوع تقسيم مى شوند، و براي هر نوع عمل معيني است، و از آن جمله: 1 ـ فرشته اي است كه مأمور وحي به سوي پيامبران مى باشد، آن هم جبريل (ع) . 2 ـ فرشته اي است كه مأمور به نزول باران و سوق آن مى باشد . 3 ـ فرشته اي است كه مأمور در نفخ صور (شيپور)، و آن هم اسرافيل (ع) است . 4 ـ مأمور به قبض ارواح، و آن هم (ملك الموت) و ياران اويند . 5 ـ مأموران به حفظ و نگهداري عمل بندگان و نوشتن آن اعمال خوب و بد آنها، آن هم (الكرام الكاتبون) مى باشند. 6 ـ مأموران به حفظ و نگهداري بنده هنگام مقيم بودن و در حال مسافرت و خواب و بيداري و در تمامي احوال، آن هم (المعقبات) هستند . و از آنها: نگهبان دوزخ، و نگهبان آتش، و فرشتگاني هستند كه در گردش اند و مجالس خير و ذكر را دنبـال مى كننـد، و از آنها مأموران به كوه ها هستند، و از آنها فرشتگانى اند كه به صف ايستاده و خسته نمى شوند، و هيچ كس تعداد سربازان خدا را نمى داند . د ـ نشانه و تأثير و نتايج ايمان به فرشتگان: ايمان به فرشتگان تأثير مهمي در زندگي مؤمن دارد كه از جمله چنين است: 1 ـ علم و دانش به عظمت خدا، و قوت او، و كمال قدرت او، زيرا عظمت مخلوق دلالت بر عظمت خالق دارد، پس مؤمن تقدير و تعظيم او بر خدا بيشتر مى شود، در حالي كه خدا فرشتگاني كه داراي بال هستند از نور مى آفريند. 2 ـ استقامت و پايداري بر طاعت خداي تعالي، پس هر كس ايمان بياورد كه فرشتگان تمامي اعمال او را مى نويسند اين موجب ترس او از خداي تعالي مى شود، و در آشكار و نهان او را معصيت نمى كند . 3 ـ صبر بر طاعت خدا و احساس به اُنس و آرامش وقتي كه مؤمن يقين پيدا كند كه در اين دنياي بزرگ هزارها فرشته همراه اوست، كه به طور كامل و بهترين حال و شأن اطاعت خدا مى كنند . 4 ـ سپاس براي خداي تعالي به خاطر عنايت خود به بنى آدم، و در حالي كه فرشتگان را قرار داده تا آنها را حفظ و نگهداري كنند و آنها را حمايت نمايند . 5 ـ آگاهي به اين كه اين دنيا فاني است و باقي نخواهد ماند، وقتي فرشته مرگ را به ياد مى آورد كه براي قبض روح آمده، بنابر اين براي روز آخرت با ايمانِ به آن، و انجام عمل صالح و نيك خود را آماده مى كند .
الف ـ معناي ايمان به كتاب ها: گواه صادق به اين كه خداوند كتاب هايي به وسيله پيامبران براي بندگان خود فرستاد، و اين كه اين كتاب ها كلام خداست كه در آن به طور حقيقت سخن گفته، چنان كه به او لايق است، و اين كه اين كتاب ها در آن نور و حق و هدايت مردم به سوي دنيا و آخرت است . و ايمان به كتاب ها شامل سه چيز مى شود: 1 ـ ايمان به اين كه به طور يقين خدا آن را نازل فرموده است . 2 ـ ايمان به آنچه خدا نام آن را آورده مانند: قرآن كريم كه بر پيامبرمان محمد (ص)، و تورات كه آن را بر موسي (ع)، و انجيل كه آن را بر عيسي (ع) نازل فرموده است . 3 ـ گواهي راستين به آنچه از اخبار آن صحيح است مانند اخبار قرآن. و ايمان به كتاب ها يكي از اركان ايمان است، چنان كه خداوند مى فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ [النساء:آية 136]. [اي مؤمنان، به خدا و رسولش و آن كتابي كه بر رسولش فروفرستاده، و آن كتابي كه پيش از اين نازل كرده است، ايمان آريد]. پس خداوند امر فرمود تا به پيامبرش و كتابش كه بر پيامبرش نازل فرموده، و آن هم قرآن است ايمان آورد، چنان كه امر فرمود تا به كتاب هاي نازل شده قبل از قرآن نيز ايمان آورد. و رسول الله (ص) در باره ايمان فرمودند: ((أَنْ تُؤْمِنَ باِلله وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاْليَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ)). مسلم. ايمان عبارت است از: ايمان آوردن به خدا و فرشتگان و كتاب ها و پيامبران خدا و روز آخرت و ايمان به قضا و قدر خير و شر آن . ب ـ مزاياي قرآن كريم: قرآن كريم، كلام الله است كه بر پيامبر ما و محمد (ص) نازل شده است، بنابر اين مؤمن اين كتاب را مورد تعظيم قرار مى دهد، و سعي و كوشش مى كند تا به احكام آن چنگ زده و آن را تلاوت و مورد انديشه قرار دهد . و كافي است كه اين قرآن هدايت كننده ما در دنياست، و سبب پيروزي ما در آخرت مى باشد . و براي قرآن كريم مزاياي بسيار و ويژگى هاي متعددي است كه از كتاب هاي آسماني گذشته برتري گرفته است كه از جمله: 1 ـ اين كه قرآن كريم متضمن خلاصه اي از احكام الهي است، و مؤيد و مصدق آنچه در كتابهاي سابق از عبادت خداي يكتا آمده مى باشد . خداوند مى فرمايد: وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ [المائده:آية 48]. [و (اين) كتاب را به راستي (و) تصديق كننده كتابي كه پيش از آن است و بر آن حاكم است به تو نازل كرديم]. يعني اين قرآن تصديق كننده آنچه در كتابهاي سابق از وحي صحيح آمده مى باشد . و(مهيمناً عليه) امين و مورد اطمينان و شاهد و گواه كتابهاي سابق است . 2 ـ تمسك بر قرآن عظيم بر تمامي مردم واجب است، و پيروي از آن، و عمل به آن، بر تمامي خلايق مقرر است، به خلاف كتابهاي سابق كه براي اقوام معيني بوده است، خداوند مى فرمايد: وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ [الأنعام:آية 19]. [و اين قرآن به من وحي شده است تا با آن شما را و كسي را كه (پيامش) به او برسد، بيم دهم]. 3 ـ اين كه خداوند متعال عهده دار و ضامن به حفظ اين قرآن شده است، و دست تحريف به آن نرسيده و نخواهد رسيد، چنان كه مى فرمايد: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ [الحجر:آية 9]. [بى گمان ما قرآن را فرو فرستاده ايم و به راستي ما نگهبان آن هستيم]. ج ـ وظيفه ما در برابر قرآن: اگر بعضي از برترى هاي عظيم، و ويژگي بى مانند و گرانبهاي اين قرآن كريم را شناختيم، وظيفه ما در برابر قرآن چيست؟ دوست داشتن قرآن و تعظيم قدر و احترام آن بر ما واجب است، زيرا كه آن كلام خداوند عز وجل است و آن صادق ترين و بهترين سخنان مى باشد . تلاوت وخواندن با تدبر آيات و سوره هاي قرآن و انديشه در اندرزهاي آن و اخبار و قصص آن بر ما واجب است . پيروي از احكام و اطاعت از اوامر و آداب آن بر ما واجب است، ازعايشة رضي الله عنها از خُلُق پيامبر (ص) پرسيدند در جواب گفت: ((كاَنَ خَلُقُهُ القُرْآنَ)). مسلم. خُلُق و خوي او قرآن بود . معناي حديث: رسول الله (ص) احكام قرآن ودستورات آن را در معرض عمل قرار مى داد، و كمال پيروي از هدايت قرآن را بجا آورده است، بنابر اين اقتدا و پيروي از رسول الله (ص) بر ما واجب مى شود، و اوست بهترين پيشواي براي هر يك از ما، همان طوري كه خداوند مى فرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً [الأحزاب:آية 21]. [به راستي براي شما، براي كسي كه (پاداش) خداوند و روز قيامت را اميد مى دارد و خداوند را بسيار ياد مى كند، در رسول خدا سرمشقي نيكوست]. د ـ تحريف كتاب هاي آسماني گذشته: خداوند در قرآن كريم به ما خبر داده كه اهل كتاب از يهود و نصاري كتاب هاي خود را تحريف كرده اند وبه صورتي كه خدا آن را نازل كرده نيست . يهوديان تورات را تحريف و تبديل و تغيير دادند و در احكام آن بازي كردند، و خداوند مى فرمايد: مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ [النساء:آية 46]. [(گروهى ) از يهود هستند كه كلمات را از جايگاهشان تغيير مى دهند]. هم چنان نصاري احكام انجيل را تبديل و تحريف نمودند، خـداوند در باره نصاري مى فرمايد: وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [آل عمران:آية 78]. [و بي شك از آنان (اهل كتاب) گروهي هستند كه در (خواندن) كتاب زبان به تحريف مى گشايند تا آن (تحريفاتشان) را از كتاب (آسمانى ) بپنداريد، حال آن كه، آن از كتاب نيست، و مى گويند: آن از نزد خدا است، در حالي كه آن از نزد خدا نمى باشد، و (ديده) و دانسته بر خداوند دروغ مى بندند]. پس توراتي كه در حال حاضر وجود دارد، نه آن توراتي است كه بر موسي (ع) نازل شده، و هم چنين انجيل حاضر نه آن انجيلي است كه بر عيسي (ع) نازل شده است . تورات و انجيلي كه در دست اهل كتاب است شامل عقايد فاسد و اخبار باطل و قصه هاي دروغين مى باشد، پس ما آن را تصديق نمى كنيم مگر آنچه قرآن و يا سنت صحيح پيامبر (ص) آن را تصديق كرده است، و آنچه قرآن و سنت آن را تكذيب كرده، آن را تكذيب مى كنيم .
هـ ـ آثار و نتايج ايمان به كتاب هاي آسماني: ايمان به كتاب هاي آسماني نتايج و آثار متعددي دارد كه از جمله آن: 1 ـ علم و دانش به عنايت خدا به بندگان خود و كمال رحمت و شفقت او به آنها، در حالي كه براي هر قومي كتابي فرستاده تا با آن هدايت شوند، و سعادت دنيا و آخرت رابه دست آورند . 2 ـ علم و دانش به حكمت خدا در شرع: براي هر قوم آييني آورده كه مناسب احوال و مورد علاقه اشخاص آنها بوده است، چنان كه مى فرمايد: لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً [المائده:آية 48]. [بـراي هـر يـك از شمـا شريعـت و راهي قرار داده ايم]. 3 ـ شكر و سپاس براي خدا كه اين نعمت يعني كتاب ها را فرستاده است، زيرا اين كتاب ها نوري در دنيا و آخرت است، به همين سبب مقرر مى شود كه ما سپاس خدا را بر اين نعمت عظيم به جا آوريم .
الف ـ احتياج مردم به رسالت: رسالت براي بندگان ضروري است، و بايستي براي آنها رسالتي باشد و احتياج آنها به رسالت، برتر و بالاتر بر هر احتياج و نياز ديگري است، و رسالت روح عالم است، و نور زندگي است، پس چه صلاح و خيري در عالم خواهد بود، اگر روح و زندگي و نور آن از بين برود . و دنيا تاريك است مگر با طلوع خورشيد رسالت، و هيچ راهي براي سعادت و پيروزي دنيا و آخرت، و در شناخت خوب و بد به طور كامل نيست مگر از طريق پيامبران . و خداوند رسالت را روح ناميده است، و اگر روح از بين رفت زندگي متلاشي شده از بين مى رود، خـداوند مى فرمايد: وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ [الشورى :آية 52]. [و هم چنين (قرآن را به مثابه) روحي از كلام خود به تو وحي كرديم، (تو قبل از وحي) نمى دانستي كه كتاب و ايمان چيست، ولي آن (وحـي) را نوري گردانده ايم، با آن هر كس از بندگانمان را كه مى خواهيم هدايت مى كنيم]. و ايمان به پيامبران يكي از اركان ايمان است، خداوند مى فرمايد: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ [البقره:آية 285]. [رسولِ (خدا) به آنچه از (سوى ) پروردگارش بر او فروفرستاده شده، ايمان آورده است، و مؤمنان (هم) هر يك به خداوند و فرشتگانش و كتاب هايش و فرستادگانش ايمان آورده اند]. پس آيه كريمه دلالت دارد بر اين كه ايمان به تمامي پيامبران واجب است بدون فرق گذاشتن بين آنها، نه مانند يهود و نصاري: به بعضي از آنها ايمان آوريم و به بعضي ديگر كافر شويم . رسول الله (ص) در باره ايمان مى فرمايد: ((أَنْ تُؤْمِنَ باِللهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرَسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ باِلْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ)). مسلم. ايمان عبارت است از اين كه: به خدا و فرشتگان خدا و كتاب ها و فرستادگان خدا و روز قيامت و به سرنوشت خير و شر آن ايمان بياورى . در حقيقت دولت هايي كه خود را كشورهاي پيشرفته مى دانند اين رنج ها و درد سرها و بدبختى هاي آنها از انواع اضطراب و حزن و اندوه و بدبختي و جدايى ، سبب آن روي گرداندن ها و پشت كردن ها از رسالات آسماني است . ب ـ معناي ايمان به پيامبران: گواه راستين به اين كه خدا در هر امت پيامبري از خود آنها فرستاده تا آنان را به سوي عبادت خداي يكتا دعوت نمايد . و اين كه همه پيامبران در آنچه مى گويند صادق هستند، و خدا با فضل خود آنها را راستگو شناخته، و با تقوا و امين هستند، و مردم را به سوي حـق هدايـت مى كننـد، و خود نيز هدايت شده اند، و تمامي آنچه خدا براي آنها فرستاده به مردم تبليغ كرده اند، و هيچ چيز را پنهان نكرده و تغيير نداده اند، و از نزد خود حرفي به آن افزون نكرده، و از آن نكاسته اند، خداوند مى فرمايد: فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ [النحل:آية 35]. [پس آيا بر (عهده) رسولان جز رساندن آشكار (مسؤوليتي ديگر) هست؟]. و اين كه تمامي انبيا بر حق آشكار و در بين مردم بودند، و دعوت آن ها همه به سوي عقيده توحيد است، خداوند مى فرمايد: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ [النحل:آية 36]. [و به يقين در (ميان) هر امتي رسولي برانگيختيم (با اين دعوت) كه: خداوند را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد]. و ممكن است دين انبيا در فروع از حلال و حرام اختلاف پيدا كند، خداوند مى فرمايد: لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً [المائده:آية 48]. [بـراي هـر يـك از شـما شريعت و راهي قـرار داده ايم]. و ايمان به پيامبران در بر دارنده چهار چيز است: 1 ـ ايمان به اين كه رسالت انبيا از سوي خدا حق است، و هر كس به يكي از رسالت ها كافر شود مانند اينكه به تمامي رسالات كافر شده است. 2 ـ ايمان به تمامي كساني كه خدا نام آنها را آورده مانند محمد و إبراهيم و موسي و عيسي و نوح عليهم السلام، اما به پيامبراني كه نامشان را نمى دانيم نيز ايمان آورده، احترام مى گزاريم. 3 ـ گواهي دادن به آنچه از اخبار پيامبران به طور صحيح آمده است . 4 ـ عمل به دستورات پيامبري كه به سوي ما فرستاده شده، و اين كه او برترين و خاتم انبيا محمد (ص) است . ج ـ تعريف نبي و رسول: نبي در لغت: خبر دهنده، گرفته شده از نبأ و آن هم به معني خبر است، پس نبي خبر دهنده از طرف خداست، يا گرفته شده از نبوت، آن هم يعني هر چه از زمين فاصله و بلندي پيدا كند، پس نبي شريفترين مردم و بلندترين قدر و منزلت نزد مردم است . اما تعريف اصطلاحى : انسان آزاد ذكر است كه خداوند او را برگزيده و او را به تبليغ وحي اختصاص داده است . و رسول در لغت: كسي كه پيروي اخبار فرستادگان كند. اما تعريف رسول در اصطلاح: انسان آزادي كه خدا او را به شريعت خبر داده، و او را امر به تبليغ به سوي اقوام مخالف كرده است . اما فرق بين نبي و رسول: رسول خاص تر و ويژه تر از نبي است، و هر رسول نبي است، ولي هر نبي رسول نيست . پس رسول امر تبليغ شريعت به سوي مخالف دين خدا، با كسي كه دين خدا را مى داند فرستاده مى شود . ولي نبي با شريعت پيامبر قبل فرستاده مى شود . د ـ صفت پيامبران و نشانه هاي آنها: از صفات پيامبران عليهم السلام اين كه بشرند، و به آنچه بشر از خوراك و نوشيدني نيازمندند، احتياج دارند، خداوند مى فرمايد: وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ [الأنبياء:آية 7]. [و پيش از تو جز مرداني كه به آنان وحي مى كرديم، نفرستاديم]. هم چنان كه آن چه به بشر از گرفتارى ها و مرض و مرگ مى رسد، به آنها نيز مانند بقيه مردم خواهد رسيد . و هيچ ويژگي و خصلت ربوبيت و الوهيت ندارند، ولي آنها انسانهايي هستند كه در خلقت ظاهري و اخلاق به درجه كمال رسيده اند. آنان بهترين مردم از جهت نسب مى باشند، و عقل برتر دارند، و زبان واضح و آشكاري كه آنها را اهل تحمل رسالت مى كند و توانايي ايستادن در مقابل مشكلات نبوت را دارند. و حكمت از فرستادن پيامبر، از خود بشر اين است تا از جنس خود اقتدا و پيروي كنند، پس پيروي از رسول و پيروي به او در توانائي و طاقت مردم است . و از صفات پيامبران اين است كه خداوند آنها را به وحي اختصاص داده و مردم ديگر چنين نيستند، خداوند مى فرمايد: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ [الكهف:آية 110]. [بگو: من فقط بشري مانند شما هستم كه به من وحي مى شود كه معبودتان، معبودي يكتاست]. و خداوند آنها را از بين مردم انتخاب كرده و برگزيده است،و مى فرمايد: اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ [الأنعام: آية 124]. [خداوند بهتر مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد]. و از صفات پيامبران اين كه، از آنچه از خدا تبليغ مى كنند معصوم هستند، و در تبليغ از خدا خطا و اشتباه نمى كنند، و در اجراي وحي از خدا اشتباه نمى كنند . و از صفات رسل: راستگويي است، پس پيامبران عليهم السلام در گفتار و كردار خود صادق مى باشند، خداونـد مى فرمايدقَالُوا يَا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ [يس:آية 52]. [اين همان است كه (خداى ) رحمان وعده داده بود، و رسولان راست گفتند]. و از صفات آنها: صبر و شكيبايي است، پس رسولان بشارت دهنده و ترساننده بوده و به سوي دين خدا دعوت مى كنند . و انواع اذيت و آزارها و رنج وسختى ها به آنان رسيده است، با اين حال در راه برتري و بلندي كلمة الله صبر را تحمل كرده اند، خداوند مى فرمايد: فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ [الأحقاف:آية 35]. [پس چنان كه پيامبران اولو العزم شكيبايي ورزيدند، شكيبا باش]. اما نشانه هاي پيامبران، خداوند رسولان خود عليهم السلام را با معجزه هاي آشكارو دليل هاي محكم كه بر راستي آنها دلالت مى كند، و صحيح بودن نبوت و رسالت را بيان مى كند، تأييد كرده است. پس بر دست پيامبران معجزه هاي خارق العاده كه در توان بشر نيست اجرا نموده است، آن هم به سبب بيان صدق و اثبات نبوت آنان . تعريف نشانه هاي پيامبران و معجزه هاي آنها: كارهاي خارق العاده اي است كه خداوند به دست پيامبران و رسولان به صورتي كه بشر از آوردن آن عاجز است . وچند مثال از معجزه ها و نشانه ها: خبر دادن عيسي (ع) به قوم خود به آنچه مى خورند، و آن چه در خانه هايشان ذخيره مى كنند، و مانند تبديل شدن عصاي موسي به مار، و مانند شكافتن ماه توسط حضرت محمد (ص) . هـ ـ حكمت و فلسفه رسل و پيامبران چيست؟ خداوند رسولان را فرستادن تا مردم را به عبادت حق تعالي بشناسند، و آنها را به سوي خداي يكتا كه هيچ شريكي ندارد دعوت كنند . و آنها را فرستاد تا دين را برپا كنند، و از تفرقه و اختلاف نهي نمايند، خداوند مى فرمايد: شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ [الشورى :آية 13]. [از دين آن چه كه نوح را به آن فرمان داده بود، و آنچه كه به تو وحي كرده ايم، و آنچه كه إبراهيم و موسي و عيسي را به آن فرمان داده بوديم برايتان مقرر داشت (با اين مضمون) كه: دين را برپا داريد و در آن اختلاف نورزيد]. و آن ها را فرستاد تا مردم را بشارت دهند، و آنها را بترسانند، خداوند مى فرمايد: وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ [الكهف:آية 56]. [و فرستادگان را بجز مژده آور و بيم دهنده نمى فرستيم]. و بشارت پيامبران و ترسانيدن آن ها در دنيا و آخرت مى باشد، و آنها فرمانبرداران و اطاعت كنندگان را در دنيا به زندگي خوب بشارت مى دهند، چنان كه خداوند مى فرمايد: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً [النحل:آية 97]. [هر كس در حالي كه مؤمن است كار شايسته انجام دهد، مرد باشد يا زن، او را به زندگانى اي پاك زنده مى داريم]. و از عذاب و هلاك دنيايي دور مى دارند، خداوند مى فرمايد: فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ [فصلت:آية 13]. [پس اگر روي برگردانند، بگو شما را از (كيفر) صاعقه اي مانند صاعقه عاد و ثمود بر حذر مى داريمٍ]. و در آخرت اطاعت كنندگان را به بهشت و نعمتهاي آن بشارت مى دهند، خداوند مى فرمايد: تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [النساء:آية 13]. [ هر كس از خداوند و رسول او فرمان برد، او را به بهشت هايي درآورد كه از فرودستِ آن جويباران روان است كه در آن جاودانه خواهند بود، و كاميابي بزرگ اين است]. و مجرم و گناهكار را از عذاب آخرت مى ترسانند، خداوند مى فرمايد: وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ [النساء:آية 14]. [هر كس از خداوند و رسول او نافرماني كند و از حدودش بگذرد، او را وارد آتش (جهنم) كند كه در آن جاودانه خواهد بود، وعذابي خفّت آور (در پيش) دارد]. و آنها را فرستاد تا براي مردم اسوه و پيشواي نيك باشد وروش و رفتار راست و استوار و اخلاق نيك و عبادت صحيح بياموزند، خداوند مى فرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً [الأحزاب:آية 21]. [به راستي براي شما، براي كسي كه (پاداش) خداوند و روز قيامت را اميد مى دارد و خداوند را بسيار ياد مى كند، در رسول خدا سرمشقي نيكوست]. و ـ ايمان به محمد (ص) نبي و رسول: ايمان مى آوريم به اين كه محمد (ص) او بنده و رسول خداست، و اين كه سيد اولين و آخرين و خاتم انبياست، كه بعد از او پيامبري نيست . رسالت را تبليغ نمود، و امانت را ادا كرد، و امت را نصيحت فرمود، و در راه خدا به طور حق جهاد كرد . واجب است كه در آنچه خبر داده او را تصديق كنيم، و در آنچه امر فرموده از او اطاعت كنيم، و از آنچه نهي و دوري فرموده دوري ورزيم، و خدا را مطابق سنت او پرستش كنيم، و به او پيروي و اقتدا كنيم، نه به كسي ديگر، چنان كه خداوند مى فرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً [الأحزاب:آية 21]. [به راستي براي شما، براي كسي كه (پاداش) خداوند و روز قيامت را اميد مى دارد و خداوند را بسيار ياد مى كند، در رسول خدا سرمشقي نيكوست]. و واجب است كه محبت او (ص) را بر محبت پدر و مادر و فرزند و تمامي مردم مقدم بداريم، چنان كه در حديث مى فرمايد: ((لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّي أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِيْنَ)). متفق عليه. ايمان هيچ يك از شما كامل نمى شود تا اين كه من محبوب تر از پدر و (مادر) و فرزند و تمامي مردم نزد او باشم. ودوستي راستين او، با پيروي از سنت او، و پيروي به راهنمايي اوست . و سعادت حقيقى ، و هدايت كامل تحقق نخواهد يافت مگر با اطاعت از او، چنان كه خداوند مى فرمايد: وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ [النور:آية 54]. [و اگر از او فرمان بريد راه خواهيد يافت، و بر (عهده) رسول (ما) جز پيام رساني آشكار نيست]. بر ما واجب است كه آنچه رسول الله (ص) آورده قبول كنيم، و به سنت او مطيع شويم، و راهنمايي او مورد تكريم و تعظيم ما قرار گيرد، خداوند مى فرمايد: فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى َ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً [النساء:آية 65]. [سوگند به پروردگارت، (در حقيقت) ايمان نياورند مگر آن كه در اختلافي كه بين آنان در گرفت، تو را داور كنند، آنگاه از آنچه حكم كردي در خود هيچ دلتنگي نيابند و كاملاً گردن نهند]. و بر ماست كه از مخالفت امر او بر حذر باشيم، چون مخالفت امر او سبب فتنه و گمراهي و عذاب دردناك خواهد بود، چنان كه خداوند مى فرمايد: قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [النور:آية 63]. [پس بايد آنان كه بر خلاف فرمان او رفتار مى كنند، از آن بر حذر باشند كه بلايي به آنان برسد، يا عذابي دردناك گريبانگيرشان شود]. ز ـ خوبى ها و ويژگي رسالت محمدى : رسالت محمدى ، از رسالات سابق و گذشته، چند ويژگي برتري دارد، كه ازجمله چنين است: رسالت محمدي خاتمه و پايان رسالات گذشته مى باشد، خداوند مى فرمايد: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ [الأحزاب:آية 40]. [محمد (ص) پدر هيچ كس از مردان شما نيست، بلكه رسول خدا و خاتم پيامبران است]. رسالت محمدي نسخ كننده و باطل كننده رسالات گذشته است . پس خداوند از هيچ كس ديني قبول نمى كند مگر با پيروي از محمد (ص)، و هيچ كس به نعمت بهشت نمى رسد مگر از طريق محمد (ص)، پس او گرامى ترين و بزرگترين پيامبران است، و امت او بهترين امتها، و شريعت او كاملترين شريعت هاست، خداوند مى فرمايد: وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ [آل عمران:85]. [و هر كس ديني جز اسلام بجويد، هرگز از او پذيرفته نمى شود و او در آخرت از زيان كاران است]. و رسول الله (ص) مى فرمايد: ((وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لاَ يَسْمَعُ بِى أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ اْلأُمَّةِ يَهُوْدِى ٌّ وَلاَ نَصْرَانِى ٌّ ثُمَّ يَمُوْتُ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِى أُرْسِلْتُ بِهِ إِلاَّ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ)). مسلم. سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست، هيچ كس از اين امت يهودي و يا نصراني باشد و از دين من بشنود سپس بميرد و بـه آنچه با آن فرستاده شده ام ايمان نياورد مگر اينكه از اهل دوزخ مى باشد. رسالت محمدي عام و همگاني براي جن و انس است، خداوند مى فرمايد: يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ [الأحقاف:آية 31]. [اي قوم ما (دعوت) دعوتگر الهي را بپذيريد]. و هم چنين مى فرمايد: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [سبأ:آية 28]. [و تو را براي همه مردمان جز مژده آور و هشدار دهنده نفرستاديم]. رسول الله (ص) مى فرمايد: ((فُضِّلْتُ عَلَي اْلأَنْبِيَاءِ بِسِتٍّ: أُعْطِيْتُ جَوَامِعَ اْلكَلِمِ، وَنُصِرْتُ بِاِلرُّعْبِ، وَأُحِلَّتْ لِى َ الْغَنَائِمُ، وَجُعِلَتْ لِى َ اْلأَرْضُ طَهُوْرًا وَمَسْجِدًا، وَأُرْسِلْتُ إِلَي اْلخَلْقِ كَافَّةً، وخُتِمَ بِى َ النَّبِيُّوْنَ)). مسلم. بر انبياي ديگر به شش خصلت برتري گرفتم: به من جوامع الكلم (كلماتي مختصر پر معنا) داده شده است، و از ترسيدن ياري شدم، غنايم جنگي برايم حلال شد، زمين برايم طاهر و جاي نماز قرار داده شد، و براي تمامي خلق فرستاده شدم، و با من پيامبران ختم و پايان يافتند . ج ـ آثار ايمان به پيامبران: ايمان به پيامبران نتايج عظيمي دارد كه از آن جمله چنين است: 1 ـ علم و دانش به رحمت خداوندي و عنايت او به بندگانش، در حالي كه پيامبران بر ايشان ارسال داشت تا آنها را به راه صحيح هدايت كنند، و به آنها چگونگي عبادت خدا را بياموزند، چون عقل بشري به شناخت آن بر نخواهد آمد، خداوند در باره حضرت محمد (ص) مى فرمايد: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ [الأنبياء:آية 107]. [و تـو را جـز مايـه رحمـت براي جهانيان نفرستاده ايم]. 2 ـ شكر و سپاس خدا بر اين نعمت بزرگ . 3 ـ محبت تمامي پيامبران عليهم السلام و تعظيم و درود آنها به آنچه لايق آن هستند، چون به عبادت خدا و تبليغ رسالت و نصيحت بندگان برخاستند . 4 ـ پيروي از رسالتي كه پيامبران از نزد خدا آورده اند، و عمل به آن، بنابر اين براي مؤمنان در زندگي خير و هدايت و سعادت در دنيا و آخرت تحقق خواهد يافت، خداوند مى فرمايد: قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى {123} وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى {124} [طه: آيات 123-124]. [هر كس كه از هدايت من پيروي كند گمرا نمى شود و به رنج نيفتد . و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگانى اي تنگ خواهد داشت].
گواه راسخ به اين كه روز آخرت خواهد آمد و هيچ شك وترديدي در آن نيست، و انجام عمل واسباب آن. و در آن ايمان به اشراط الساعه (علامات قيامت) و نشانه هاي آن كه قبل از روز آخرت خواهد آمد داخل مى شود، و به مردن و آنچه بعد از آن از فتنه قبر و عذاب قبر و خوشي آن خواهد بود، و به دميدن در شيپور و خارج شدن مردم از قبرها، و آنچه در زمين محشر از هول و ترس، و شرح حال محشر، و پهن كردن نامه ها، و گذاشتن ترازوي اعمال، و پل صراط، و حوض و شفاعت، و غير از اين، و بهشت و نعمتهاي آن، كه بزرگترين اين نعمت ها ديدن خداوند بزرگ است، و از آتش و عذاب دوزخ، كه شديدترين آن مانع شدن از ديدن خداوند عز وجل مى باشد . ب ـ كوشش قرآن براي اين ركن و حكمت آن: قرآن كريم در يادآوري و ذكر روز آخرت تلاش خاصي كرده است، و با اهتمام در هر موقع بيان آن را كرده است، و در هر مناسبتي به آن خبر داده است، و در وقوع آن به روشهاي گوناگون با زبان عربي تأكيد كرده است، و از انواع اين اهتمام به اين روز عظيم و بزرگ در قرآن اين كه ايمان به آن با ايمان به خدا ربط و پيوند داده است . و مثال آن خداوند مى فرمايد: ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ [البقره:آية 232]. [اين (حكمي است) كه هر كس از شما كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، به آن پند داده شود]. و هم چنين از انواع آن اين كه قرآن آن روز را بسيار ياد مى كند تا اينكه ممكن است در صفحه اي از صفحات آن عبور نكني مگر اينكه سخني از روز آخرت و آنچه از سختى ها و احوال و چگونگي آن با روش هاي بسيار و گوناگون آمده، آورده است. و از انواع اين تلاش ها اين كه خداوند اين روز را به نام هاي بسيار متعددي آورده كه دلالت بر حقيقت وقوع اين روز مى باشد مانند: الحاقه(قيامت)، الواقعه(قيامت)، القيامه . و بعضي از اين نامها دلالت بر آنچه از هول و سختي اين روز خواهد بود، مانند: الغاشيه(قيامت)، الطامه(روز رستاخيز)، الصاخه(بانگ گوش فرسا)، والقارعه(فرو كوبنده) . و از نامهاي روز قيامت در قرآن: يوم الدين، يوم الحساب، يوم الجمعه، يوم الخلود، يوم الخروج، يوم الحسره، يوم التناد ذكر شده است . و اما حكمت از اين اهتمام بيشتر به اين ركن چنين است: ايمان به روز آخرت اثر شديد در توجيه انسان و انضباط و التزام او به عمل صالح و تقوي و پرهيزگاري دارد . و به اين حكمت اسلوب قرآن در ربط و پيوند بين ايمان به روز آخرت و عمل صالح در بسياري از جاها اشاره مى كند، چنانكه خداوند مى فرمايد: إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ [التوبه:آية 18]. [فقط كسي مسجدهاي خدا را آباد مى كند كه به خداوند و روز قيامت ايمان آورده است]. و هم چنين مى فرمايد: وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ [الأنعام:آية 92]. [و كساني كه به آخرت ايمان آورند به آن (نيز) ايمان مى آورند و آنان بر نمازشان پايبندند]. و ممكن است حكمت از اين اهتمام بيشتر در خاطرنشان كردن و يادآوري روز قيامت بسياري فراموشي بشريت است، و غفلت آنها به سبب سنگيني خود بر زمين و تنبلي و دوست داشتن خوشي دنياست، پس ايمان به روز آخرت و به آنچه از عذاب و خوشي در آن است زياده روي در محبت دنيا را كم مى كند، و سبب رقابت در طاعات مى باشد، خداوند مى فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ [التوبه:آية 38]. [اي مؤمنان، شما را چه شده است كه چون به شما گفته شود: در راه خدا (براي جهاد) رهسپار شويد، با گرايش به دنيا كُند شديد؟ آيا به جاي آخرت به زندگاني دنيا خشنود گشته ايد؟ پس (بدانيد كه) متاع زندگي دنيا در (برابر) آخرت جز اندكي نيست]. هيچ چيز انسان را از سنگيني زمين بلند نمى كند بعد از ايمان به خدا، مگر ايمان به روز آخرت، ايمان به اين كه تمامي متاع و خوشي انسان در زندگي دنيا كه از آن چشم مى پوشد و دست مى كشد ـ آن هم به سبب طاعت خدا و التزام امر او ـ و در عوض و جبران آن متاع و خوشي بالاتر و پاينده تر در آخرت خواهد بود، و ايمان در عين حال به اين كه، هر امري كه از طاعت خدا در زندگي دنيا براي متاع فاني آن باشد، كيفر آن در آخرت عذابي دردناك و اليم خواهد بود . و هنگامي كه انسان به روز آخرت ايمان مى آورد يقين دارد كه هر خوشي در دنيا با خوشي آخرت مقايسه نمى شود، و هر عذابي در دنيا ـ در راه خدا ـ با عذاب آخرت مقايسه نمى شود، در آخر مقابل و برابر يك غرق شدن در خوشي آخرت نخواهد بود .
ج ـ فتنه قبر: ايمان مى آوريم كه مرگ حق است، خداوند مى فرمايد: قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ [السجده:آية 11]. [بگو: فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده است، جانتان را مى ستاند، آنگاه به نزد پروردگارتان بازگردانده مى شويد]. و اين امري قابل ديدن است كه هيچ كس نسبت به آن نادان نيست، و هيچ شك و ترديدي در آن نيست . و ايمان مى آوريم به اين كه هر كس مُرد و يا كشته شد و يا به نحوي از بين رفت، آن به سبب تمام بودن عمر اوست، و هيچ از عمر او كاسته نشده، خداوند مى فرمايد: فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ [الأعراف:آية 34]. [و هنگامي كه زمان (محدود) آنان به سر رسيد، نه يك لحظه درنگ كنند، و نه پيشي گيرند]. و به فتنه قبر ايمان مى آوريم: آن هم سؤال و پرسش مرده بعد از دفن از: معبود و دين و پيامبر اوست، خداوند مؤمنان را به سخن حق ثابت مى گرداند، و مؤمن مى گويد: معبود من خداست، دين من اسلام است، و پيامبر من محمد (ص) مى باشد. و ظالمين را در سخن گمراه مى كند، و كافر مى گويد: هاه هاه نمى دانم، و منافق و بدگمان و ملحد مى گويد: نمى دانم، شنيدم مردم چيزي مى گويند من هم همان را گفتم . و ايمان مى آوريم به عذاب قبر و خوشي آن، اما عذاب قبر براي ظالمين از منافق و كافر مى باشد، خداوند مى فرمايد: وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ [الأنعام:آية 93]. [و چون ببيني، آنگاه كه ستمكاران در سكرات مرگ اند و فرشتگان دستان خود را گشاده اند (ومى گويند): جان هايتان را بيرون آوريد (شگفت زده مى شوي) امروز به (سزاى ) آنچه به ناحق بر خداوند مى گفتيد و (به سزاي آن كه) از آياتش سركشي مى كرديد، به عذاب خوار كننده كيفر داده مى شويد]. و درباره آل فرعون مى فرمايد: النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ [غافر:آية 46]. [آتش (دوزخ آنان را فروگرفت) كه به هنگام صبح و شام بر آن عرضه مى شوند، و روزي كه قيامت برپا شود، (گوييم:) فرعونيان را به سخت ترين عذاب در آوريد]. و در صحيح مسلم از حديث زيد بن ثابت از رسول الله (ص) روايت مى شود كه فرمودند: (( فَلَوْلاَ أَنْ تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللهَ أَنْ يُسْمِعَكُمْ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ الذِي أَسْمَعُ مِنْهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ فَقَالَ: تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ عَذَابِ النَّارِ، قَالُوا: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ عَذَابِ النَّارِ، فَقَالَ: تَعَوَّذُوا مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، قَالُوا: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ)). اگر دفن نمى شديد، دعا مى كردم خداوند عذاب قبر را به شما نشان دهد، سپس رو به ما كرد و فرمود: از عذاب قبر به خدا پناه ببريد، گفتند: از عذاب قبر به خدا پناه مى بريم، سپس آن را تكرار فرمود، و (ياران) هم آن را تكرار كردند . و اما خوشي قبر بري مؤمنين صادق مى باشد، خداوند مى فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ [فصلت:آية 30]. [كساني كه گفتند: پروردگارمان خداست، آنگاه استوار ماندند، فرشتگان (با اين پيام) بر آنان فرو مى آيند كه: نترسيد و اندوهگين نباشيد، و به بهشتي كه وعده داده مى شديد خوش باشيد]. و هم چنين مى فرمايد: فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ {83} وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ {84} وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ {85} فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ {86} تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ {87} فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ {88} فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ {89} [الواقعه:آيات 83-89]. [پس هنگامي كه (جان ها) به حلقوم مى رسد . و شما آنگاه مى نگريد . و ما از شما به او (محتضر) نزديكتريم ولي درك نمى كنيد . پس اگر جزا نمى بينيد . چرا اگر راستگو هستيد آن (جان) را بر نمى گردانيد؟ پس اما اگر از نزديكان (درگاه الهى ) باشد . آسايش و ريحان و باغ پرناز و نعمت دارد]. و از براء بن عازب (رض) از رسول الله (ص) در باره مؤمني كه در قبر به دو فرشته جواب مى دهد چنين آمده: (( يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَنْ صَدَقَ عَبْدِى فَأَفْرِشُوهُ مِنَ الجَنَّةِ وَأَلْبِسُوهُ مِنَ الجَنَّةِ وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَي الجَنَّةِ، قَالَ: فَيَأْتِهِ مِنْ رُوْحِهَا وَطِيْبِهَا وَيَفْسَحُ لَهُ فِى قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ)). [أحمد وأبو داود]. پس ندايي از آسمان به صدا مى آيد كه: بنده من راست مى گويد، پس از بهشت براي او فرش كنيد، و از لباس هاي بهشت بر تن او كنيد، و دري از بهشت بر وي باز كنيد، رسولان فرمودند: پس از بهشت بوهاي زيبا و خوب به مشام او مى رسد، وقبرش وسعت پيدا مى كند كه طول آن آخرين نقطه اي است كه مرده آنرا مى تواند ببيند . اخبار در عذاب و خوشي قبر براي كسي كه اهل آن باشد و سؤال دو فرشته به طور مدام و پي در پي از رسول الله (ص) ثابت شده است، پس معتقد بودن و ايمان آوردن به آن واجب است، اما در چگونگي آن سخن نمى گوييم چون عقل ما درك آن را ندارد، و مانند آن در دنيا نيست . هم چنان كه صفت و شكل و كيفيت قبر از امور غيبي است كه حس به آن درك ندارد، و اگر حس به آن درك مى كرد، فايده ايمان به غيب از بين مى رفت، و حكمت آن نابود مى شد، و مردم دفن نمى شدند، چنان كه رسول الله (ص) مى فرمايد: (( فَلَوْلاَ أَنْ لاَ تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللهَ أَنْ يُسْمِعَكُمْ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ مَا أَسْمَعُ)). [مسلم] . اگر دفن نمى شديد دعا مى كردم خداوند از عذاب قبر چيزي به شما بفهمانند وبشنوانند. و هنگامي كه اين حكمت در باره حيوانات منتفي و نابود شد اين عذاب را شنيدند و درك كردند. د ـ نشانه هاي آخرت: و آنچه ايمان به آن واجب است، ايمان به اين كه قيامت خواهد آمد، و هيچ شك و ترديدي در آن نيست، و وقت آن هيچ كس به جز خدا نمى داند، و آن را از همه مردم پنهان كرده است، خداوند مى فرمايد: يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ [الأعراف:آية 187]. [در باره قيامت از تو مى پرسند كه چه وقت فرا خواهد رسيد، بگو: علم آن فقط در نزد پروردگارم است، آن را جز او به هنگامش آشكار نمى سازد، علم آن از اهل آسمان ها و زمين بر نيايد،به طور ناگهان به سوي شما مى آيد، (چنان) از تو مى پرسند كه گويي تو از آن كاوش مى كنى ، بگو: علم آن فقط نزد خداوند است، ولي بيشتر مردم نمى دانند]. و در باره بيان و نشانه هاي آخرت و علامات آن احاديث بسياري از رسول الله (ص) ثابت شده است . و هم چـنيـن ثابـت اسـت كه بـراي آخرت نشانه هاي صغري است كه بيشتر آن در پيرامون فساد مردم و ظهور فتنه ها بين آنان و انحراف آنها از راه مستقيم خبر مى دهد . و از علامت هاي صغرى : آنچه در حديث جبريل (ع) آمده كه از رسول الله (ص) در باره آخرت پرسيد، آن حضرت (ص) در جواب فرمودند: (( مَا المَسْؤُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِى عَنْ أَمَارَتِهَا. قَالَ: أَنْ تَلِدَ الأَمَةُ رَبَّتَهَا . وَأَنْ تَرَى الحُفَاةَ العُرَاةَ، العَالَةَ، رُعَاءَ الشَّاءِ، يَتَطَاوَلُونَ فِى البُنْيَانِ)). متفق عليه. در اين مورد از من سؤال شده، دانا تر از تو نيست، آن مرد گفت: پس مرا از نشانه هاي قيامت با خبر ساز، فرمود: آن كه كنيز آقايش را بزايد، (يعني مادران را خوار و حقير شمارند و خود را آقاي مادر بدانند). و آن كه پا و تن برهنگان بينوا، و چوپانان گوسفندان را ببيني كه به برافراشتن كاخ (و زياده روي در ساختمان) بپردازند. و از علامت هاي صغري مردي از رسول الله (ص) پرسيد: (( مَتَي السَّاعَةُ ؟ فَقَالَ: إِذَا ضُيِّعَتِ الأَمَانَةُ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ . قَالَ: وَكَيْفَ إِضَاعَتُهَا ؟ قَالَ: إِذَا أُسْنِدَ الأَمْرُ لِغَيْرِ أَهْلِهَا فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ)). بخاري. چه وقت قيامت مى آيد؟ در جواب فرمودند: اگر امانتداري از دست رفت و ضايع شد به انتظار قيامت باش، گفت از بين رفتن آن چگونه خواهد بود؟ فرمود: اگر امور (مردم) به كسي واگذار شد كه اهل آن نبود (نمى تواند از مسؤليت آن عهده دار شود) در انتظار قيامت باش. اما علامت هاي كبرى ، آن هم علامت هايي است كه نزديك به قيام آخرت است و پشت سر هم به وقوع خواهد پيوست و پي در پي مانند مهره هايي كه از نخ قطع شده بيفتد (مانند نخ تسبيح). و از آن جمله حديث حذيفه بن أسيد الغفاري (رض) هنگامي كه گفت: ((اطلع النبي (ص) علينا ونحن نتذاكر، فقال: ما تذاكرون؟ قالوا: نذكر الساعة، قال: إنَّها لن تقوم حتي تروا قبلها عشر آيات، فذكر الدخان والدجال، والدابة، وطلوع الشمس من مغربها، ونزول عيسي بن مريم (ع)، ويأجوج ومأجوج، وثلاث خسوف: خسف بالمشرق، وخسف بالمغرب، وخسف بجزيرة العرب، وآخر ذلك نار تخرج من اليمن تطرد الناس إلي محشرهم)). [مسلم]. رسول الله (ص) بر ما نگاه كرد در حالي كه صحبت مى كرديم، و فرمود: چه سخني مى گوييد؟ گفتند: از قيامت صحبت مى كنيم، فرمود: به راستي كه قيامت برپا نمى شود تا اين كه ده نشانه و علامت قبل از آن ببينيد، پس در باره دودي كه بر مى خيزد، و دجال، و حيواني كه بر مردم بيرون مى شود، و طلوع آفتاب از مغرب، و نازل شدن عيسي بن مريم، و قوم يأجوج و مأجوج، و سه خسف( فرو رفتن به زمين و ناپديد شدن) پديد آيد، يك خسف در مشرق زمين، و ديگري در مغرب زمين، و سومي در جزيره العرب، و آخرين آن علامت ها، خارج شدن آتشي از يمن كه مردم را به سوي زمين محشر سوق مى دهد . و ما براي مثال در باره يكي از اين علامت ها سخن خواهيم گفت: ظهور دجال، و دجال منشأ كفر و گمراهي است، و سرچشمه فتنه ها و ترس و بيم هاست، همه انبياء اقوام خود را از آن ترساننده اند و امت هاي خود را از آن بر حذر داشته اند، و با صفت هاي ظاهر، او را توصيف كرده اند، و با وصف آشكار و درخشان او را توصيف نموده اند، و رسول الله (ص) از آن بر حذر داشته و او را به صورتي توصيف كرده كه براي هر بيننده، پنهان نخواهد بود. انس (رض) از رسول الله (ص) روايت مى كند كه: (( مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ قَدْ أَنْذَرَ أُمَّتَهُ الأَعْوَرَ الكَذَّابَ أَلاَ إِنَّهُ أَعْوَرُ وَإِنَّ رَبَّكُمْ لَيْسَ بِأَعْوَرَ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ كَ فَ رَ)). متفق عليه. هيچ پيامبري نبود مگر اين كه امت خود را از كـور دروغگو ترساننـده اس،ت، بلي او كـور است و خداي شما كور نيست، بين دو چشمس نوشته: ك ف ر (كفر). و از ابى هريره (رض) روايت است كه رسول الله (ص) فرمودند: (( أَلاَ أُحَدِّثُكُمْ حَدِيثاً عَنِ الدَّجَّالِ مَا حَدَّثَ بِهِ نَبِيٌّ قَوْمَهُ: إِنَّهُ أَعْوَرُ، وَإِنَّهُ يَجِيءُ مَعَهُ بِمِثْلِ الجَنَّةِ وَالنَّارِ، فالَّتِي يَقُولُ إِنَّهَا الجَنَّةُهيَ النَّارُ، وَإِنِّي أُنْذِرُكُمْ كَمَا أَنْذَرَ بِهِ نُوحٌ قَوْمَه)). متفق عليه. آيا شما را از دجال با خبر نكنم؟ كه هيچ پيامبري از آن قوم خود را با خبر نكرده بود، او يك چشم دارد و در حالي مى آيد كه مانند بهشت و دوزخ (آتش) همراه دارد، پس آنچه مى گويد بهشت است، آن آتش است، و من شما را مى ترسانم چنان كه نوح قوم خود را ترساند . و هيچ رهايي از فتنه دجال نيست مگر با علم و عمل، اما علم: بايد بداند كه دجال جسم است، مى خورد و مى آشامد، و پست و حقير و ناتوان و كور است، و بين دو چشمش نوشته است: كفر . و اما عمل: به اين كه از فتنه او در تشهد آخر هر نماز از او به خدا پناه ببرد، و اين كه ده آيه از اول سوره الكهف را حفظ نمايد، چنانكه رسول الله (ص) فرمودند: ((مَنْ حَفِظَ عَشْرَآيَاتٍ مِنْ أولِ سُوْرَةِ اْلكَهْفِ عُصِمَ مِنَ الدَّجَالِ)). مسلم. هر كس ده آيه از اول سوره الكهف را حفظ كند، خداوند او را از فتنه دجال مصون و محفوظ مى دارد . هـ ـ بعثت و برانگيختن: ايمان به برانگيختن از آنچه قرآن و سنت و عقل و فطرت و سرنوشت درست و سالم بر آن دلالت كرده است، پس به طور يقين ايمان مى آوريم كه هر كس در قبرهاست برانگيخته خواهد شد، و روح به اجساد بر خواهد گشت، و مردم براي خداوند قيام خواهند كرد، خداوند مى فرمايد: ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ {15} ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ {16} [المؤمنون:آيات 15-16]. [سپس شما پس از اين خواهيد مرد . آنگاه قطعاً شما روز قيامت برانگيخته شويد]. و رسول الله (ص) مى فرمايد: ((يُحْشَرُالنَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلاً)). [متفق عليه]. مردم روز قيامت پا برهنه و لخت و ختنه نشده حشر خواهند شد. و مسلمانان بر ثابت بودن آن اجماع و متفق اند و آن هم موجب و خواهان حكمت است، در حالى كه موجب مى شود كه خداوند براي اين خلايق و آنچه خدا آفريده بازگشتي دهد، و آنها را بر آنچه بر زبان پيامبران مكلّف كرده، مجازات كند، خداوند مى فرمايد: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ [المؤمنون:آية 115]. [آيا پنداشتيد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم، و شما به سوي ما باز گردانده نمى شويد؟]. و كافران بعثت و برانگيختن بعد از مرگ را انكار كرده اند، به گمان آنها كه اين غير ممكن است، و شرع و حس و عقل بر باطل بودن اين گمان دلالت دارد . اما شرع مطهر خداوند مى فرمايد: زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ [التغابن:آية 7]. [كافران گمان بردند كه برانگيخته نخواهند شد، بگو: آرى ، سوگند به پروردگارم به يقين برانگيخته خواهيد شد، آنگاه از (حقيقت) آنچه مى كرديد، به شما خبر خواهند داد، و اين امر بر خداوند آسان است]. و هم چنين مى فرمايد: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ [سبأ:آية 3]. [و كافران گفتند: قيامت به سراغ ما نخواهد آمد، بگو: آرى ، سوگند به پروردگارم، به يقين به سراغتان خواهد آمد، (به همان پروردگاري كه) داناي غيب است]. و تمامي كتابهاي آسماني بر آن اتفاق كرده اند. اما حس، خداوند بندگان خود را به زنده شدن پس از مرگ در چند سوره نشان مى دهد، در سوره بقره پنج مثال آورده كه اولين آن چنين است: آن هم اين كه قوم موسي (ع) به او گفتند: هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا اين كه خدا را آشكارا ببينيم، پس خداوند آن ها را مرگ داد سپس زنده نمود، و در اين باره خداوند خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد: وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ {55} ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ {56} [البقره:آيات 55-56] [و هنگامي كه گفتيد: اي موسي، هرگز به تو ايمان نمى آوريم مگر آن كه خدا را آشكارا ببينيم، پس صاعقه شما را در حالي كه مى نگريستيد، فروگرفت . آنگاه شما را پس از مردنتان برانگيختيم تا مگر سپاس بگزاريد]. و بقيه مثالها: مثال دوم قصه كشته شده اي كه بنى اسرائيل در باره آن جدل كردند، پس خداوند به آنها امر كرد تا گاوي را بكشند سپس آن را به بعضي ديگر نسبت دهند تا به آن ها خبر دهد چه كسي او را كشته است . و هم چنين قصه قومي كه از ديار خود خارج شدند تا از مرگ فرار كنند، و خداوند آن ها را مرگ داد، سپس زنده نمود . و مثال چهارم: قصه مردي كه بر قريه اي عبور كرده از زنده شدن آنها محال دانست، پس خداوند صد سال او را مرگ داد سپس او را زنده كرد . و مثال پنجم: قصه پرنده هاي إبراهيم (ع) . نگا سوره بقره آيه هاي (73،243،259،260) . اما دلالت عقل بر امكان بعثت به دو صورت مى باشد: 1 ـ يكي اينكه خداوند آفريننده آسمان ها و زمين و آنچه در آن مى باشد، و آغاز و پيدايش آن است، و كسي كه قادر بر آغاز و نخستين خلق است، از بازگردانيدن آن عاجز و ناتوان نيست، خداوند مى فرمايد: وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ [الروم:آية 27]. [و اوست كسي كه آفرينش را آغاز مى كند، سپس آن را باز مى گرداند]. و خداوند در برابر كسي كه زنده شدن استخواني پوسيده را انكار كرد فرمود: قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ [يس:آية 79]. [بگو: كسي آنها را زنده مى كند كه نخستين بار آنها را پديد آورده است، و او به هر آفرينشي داناست]. 2 ـ دوم اين كه زمين مرده و بى حركت بود و در آن درختي سبز وجود نداشت، خداوند باران فرود آورد، پس زمين تكان خورده زنده و سبز و خرم مى شود، و هر چيز جفت مى گيرد، و كسي كه بر زنده كردن آن پس از مردن تواناست، پس بر زنده كردن مردگان نيز قادر است، خداوند مى فرمايد: وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ {9} وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ {10} رِزْقاً لِّلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِكَ الْخُرُوجُ {11} [ق: آيات 9-11]. [و از آسمان آبي پربركت فرستاديم و با آن باغها و دانه هاي درو كردني رويانديم . و درختان بلند خرما كه آن ميوه اي انباشته بر هم دارد . (آن را) براي روزي بندگان (آفريده ايم) و با آن سرزمين پژمرده را زنده كرده ايم، رستاخيز (نيز) بدين سان است]. و هر عاقلي مى داند كسى كه بر چيزهاي بزرگ تواناست، بر چيز كوچكتر تواناتر مى باشد . و خداوند پاك و منزه آسمان ها و زمين را با بزرگي و وسيع بودن و شگفتي آن ها آفريد، پس او تواناتر است كه استخواني پوسيده را زنده كند، خداوند مى فرمايد: فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [يس:آية 83]. [آيا كسي كه آسمان ها و زمين را آفريده است، توانا نيست بر آن كه مانند آنها بيافريند؟ چرا، و هم اوست آفريننده دانا]. و ـ روز جزا و حساب و خواندن نامه خود: و به روز جزا و پاداش ايمان مى آوريم، در حالي كه مردم بر خداي خود عرضه مى شوند، خداوند مى فرمايد: فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ {15} وَانشَقَّتِ السَّمَاء فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ {16} وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ {17} يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِيَةٌ {18} [الحاقة:آيات 15-18]. [پس آن روز قيامت وقوع يابد . و آسمان بشكافد، كه آن در چنان روزي سست پيوند است . و فرشتگان بر كناره هاي آن خواهند بود، و آن روز هشت (تن از فرشتگان) عرشِ پروردگارت را بر پشت شان برمى دارند . در آن روز پيش آورده مى شويد، از (كار و بارتان) هيچ نهفته اي نهان نمى ماند]. و هم چنين مى فرمايد: وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفّاً لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ [الكهف:آية 48]. [و (آنان) صف بسته به حضور پروردگارت آورده شوند، (خداوند مى فرمايد:) به راستي چنان (نزد) ما آمديد كه نخستين بار شما را آفريده بوديم]. و به حساب و جزا ايمان مى آوريم در حالي كه خدا مردم را مجازات مى كند و با بنده مؤمن خود خلوت كرده و گناهان او را به او يادآوري مى كند، چنان كه در قرآن و سنت وارد شده است. ولي كافران نيكي آنها وزن نمى شود، چون حسنات و نيكي ندارند، و اعمال آنها شمرده شده و به آنها نشان داده مى شود، و به آن اقرار و اعتراف مى شوند، خداوند مى فرمايد: يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ {6} فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ {7} فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً {8} وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً {9} وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ {10} فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً {11} وَيَصْلَى سَعِيراً {12} إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً {13} إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ {14} بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيراً {15} [الانشقاق:آيه هاي 6-15]. [اي انسان، تو تا (زمان ديدار) پروردگارت در تلاشي سخت خواهي بود آنگاه به لقاي او خواهي رسيد، پس اما كسي كه نامه(كردارش) به دستِ راستش داده شود . (به زودي) به حسابي آسان محاسبه مى شود . و شادمان به سوي خانواده اش برمى گردد . و اما كسي كه نامه(كردارش) از پشت سر به او داده شود . نابودي را خواهد طلبيد . و به دوزخ در مى آيد . بى گمان او در (ميان) خاندان خود شادمان بود . به راستي او پنداشته بود كه (در قيامت) برنگردد. آري (بر خواهد گشت) بى گمان پروردگارش به او بينا بود]. و بخاري از عايشه رضي الله عنها از رسول الله (ص) روايت مى كند كه فرمودند: هيچ كس روز قيامت محاسبه نمى شود(يعنى : گناهش بر او شمرده نمى شود) مگر اين كه هلاك مى شود، پس گفتم: اي رسول خدا! مگر خداوند نفرمودند كه: اما كسي كه نامه كردارش به دست راستش داده شود، به حسابي آسان محاسبه مى شود؟ رسول الله (ص) فرمودند: اين وقتي گناهان بر شخص عرضه شود، ولي هيچ كس روز قيامت مناقشه نشود(و گناهانش بر او شمرده نشود) مگر اين كه عذاب بيند . و ايمان مى آوريم كه هر انسان نامه اعمالش را به او مى دهند، و هنگامي كه مؤمن از آنچه در اين نامه از توحيد و اعمال صالح مطلع شد، شاد و خوشحال مى شود، و شادي خود را آشكار مى كند، خداوند مى فرمايد: فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ {19} إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيهْ {20} فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ {21} فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ {22} قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ {23} كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ {24} [الحاقه:آيه هاي 19-24]. [پس اما كسي كه كارنامه اش به دستِ راستِ او داده شود، مى گويد: بگيريد، كارنامه ام را بخوانيد . من يقين داشتم كه من به حسابم خواهم رسيد . پس او در زندگاني پسنديده اي خواهد بود. در بهشتي برين . كه ميوه اش در دسترس است . و به (پاداش) آنچه در روزگارانِ گذشته پيش فرستاده ايد، گوارا بخوريد و بياشاميد]. ولي كافر و منافق و گمراهان نامه آنها را با دست چپ از پشت سرشان به آنها مى دهند، در اين حال كافر بر خود نفرين كرده واويلا مى گويد، خداوند مى فرمايد: وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ {25} وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيهْ {26} يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ {27} مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيهْ {28} هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيهْ {29} خُذُوهُ فَغُلُّوهُ {30} ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ {31} [الحاقه: آيه هاي 25-31]. [و اما كسي كه كارنامه اش به دستِ چپ او داده شود، گويد: اى كاش كارنامه ام به من داده نمى شد . و نمى دانستم حسابِ(كارم) چيست . اى كاش مرگ يكسره كننده بود . مالم در حق من سودي نبخشيد . فرمانروايى ام از (دستِ) من رفت (و نابود شد) . (به فرشتگان گفته شود:) او را بگيريد و (به گردنِ) او طوق اندازيد . سپس او را به دوزخ افكنيد]. ز ـ ترازوي أعمال و پل صراط: و به ترازوي اعمال ايمان مى آوريم، خداوند مى فرمايد: وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ [الأنبياء:آية 47]. [و در روز قيامت ترازوهاي دقيق را در ميان نهيم و كسي هيچ ستمي نبيند و اگر (عمل نيك و بد هر شخص) هموزنِ دانه خردلي باشد، آن را (در ميان) مى آوريم و ما حسابرسي را كفايت مى كنيم]. و در حديث آمده كه ترازوي اعمال دو كفه دارد كه احساس و مشاهده مى شود . و وزن اعمال بعد از تمام شدن حساب خواهد شد، چون محاسبه پس از تقدير اعمال است، و وزن آن براي ظاهر شدن وزن آن است، تا اين كه پاداش به مقدار وزن آن باشد . و ايمان مى آوريم به پل صراط، آن هم پلي است كه بين بهشت و دوزخ نصب شده است تا تمامي مردم از آن پل به مقدار عمل خود از آن عبور كنند . كساني هستند كه مانند چشم به هم زدن عبور مى كنند، و كساني هستند كه مانند برق عبور مى كنند، و بعضي مانند وزش باد، و بعضي مانند اسبي تندرو، و بعضي مانند سواري شتر، و بعضي ديگر مى دوند، و بعضي ديگر راه مى روند، و بعضي ديگر مى خزند، و بعضي ديگر ربوده شده و به دوزخ انداخته مى شوند، و بر پل صراط قلاب و چنگال هائي است كه مردم را به وسيله اعمال و كردارشان مى ربايند، پس هر كس از پل صراط عبور كرد به بهشت داخل مى شود . و بايد دانست كه هر كس در دنيا بر صراط الله كه دين حق خداست استقامت و پايداري كرد، در آخرت بر پل صراط پايداري خواهد كرد، و هر كس از راه مستقيم خدا در دنيا كج شد، پس بر پل صراط پايداري نخواهد كرد . و نزد پل صراط در روز آخرت منافقين با مؤمنين از هم جدا خواهند شد، و با آنها مخالفت خواهند كرد، و مؤمنان بر آنها سبقت و پيشي خواهند گرفت، و بين مؤمنان و منافقان به وسيله ديواري جدا شده كه مانع رسيدن منافقين به سوي مؤمنين خواهد شد . ج ـ بهشت و دوزخ: به بهشتي كه خداوند براي مؤمنان، و دوزخي كه براي كافران آماده ساخته، ايمان مى آوريم، بهشت و دوزخ هر دو حق اند، و هيچ شك و ترديدي در آن دو نيست . دوزخ خانه دشمنان خدا، و بهشت خانه دوستان خداست . خداوند مى فرمايد: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ {24} وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَـذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ {25} [البقره:آيات 24-25]. [پس اگر(چـنين) نكرديد ـ و بـه يقين نتوانيد كرد ـ از آتشي بپرهيزيد كه هيزمش مردم و سنگها خواهند بود، براي كافران آماده شده است. و به كسانى كه ايمـان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند، مژده ده كه آنان باغ هايي دارند كه از فرودست آن جويباران روان است، هرگاه از آنجا از فرآورده اي روزي يابند، گويند: اين همان است كه از قبل روزي يافته بوديم، و آن (روزي براي آنان) همانطور آورده شود و آنان در آنجا همسراني پاكيزه دارند وآنان در آنجا جاودانه اند]. وصف و چگونگي بهشت و دوزخ، و خوشي و عذاب آن در مواضع بسياري از قرآن آمده است، و هم چنان كه ذكر بهشت آورده شود، پس از آن ذكر دوزخ مى آيد، و عكس آن، هرگاه ذكر دوزخ آورده شود، پس از آن ذكر بهشت مى آيد، و گاهي به بهشت تشويق كرده و مردم را به سوي آن دعوت مى كند، و از دوزخ ترسانيده و مردم را از آن بر حذر مى دارد . گاهي از آنچه براي مؤمنان و اوليا در بهشت از خوشي آماده كرده خبر ميدهد، و از آنچه از عذاب و شكنجه براي دشمنان خدا مهيا ساخته، خبر مى دهد . و اعتقاد محكم داريم كه بهشت و دوزخ آفريده شده و در حال حاضر وجود دارند، خداوند درباره بهشت مى فرمايد: أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ [آل عمران:آية 133]. [براي پرهيزگاران فراهم ديده شده است]. و در باره دوزخ مى فرمايد: أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ [البقره:آية 24]. [براي كافران آماده شده است]. و رسول الله (ص) مى فرمايد: ((إِذَا مَاتَ أَحَدُكُمْ فَإِنَّهُ يُعْرَضُ عليه مقعده بالغداة والعشي، فإن كان من أهل الجنة فمن أهل الجنة، وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ)). بخاري. وقتي يكي از شما فوت كرد، هر صبح و شام جايگاهش بر او عرضه مى شود، اگر از بهشتيان باشد، پس از اهل بهشت، و اگر از دوزخيان باشد، پس از اهل دوزخ بر او عرضه مى شود . و آيه هاي آشكار قرآن و سنت در اثبات اينها بسيار زياد است، به همين سبب اهل سنت و جماعت متفقند كه بهشت و دوزخ آفريده شده و در حال حاضر وجود دارند . و هم چنين ايمان مى آوريم كه بهشت و دوزخ هرگز فاني و از بين نخواهند رفت، وآيه هاي آشكار قرآن و سنت بر اين دلالت دارد، خدا در باره بهشت مى فرمايد: أُكُلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا [الرعد:آية 35]. [ميوه هايش پايدار و سايه اش (نيز چنين) است]. و رسول الله (ص) مى فرمايد: ((مَنْ يَدْخُلُ اْلجَنَّةَ يَنْعَمُ وَلاَ يَبْأَسُ، وَيَخْلُدُ وَلاَ يَمُوْتُ)). مسلم. كسي كه به بهشت داخل شود بر او خوشي مى گذرد، و هرگز بيچاره و بدبخت نخواهد شد، و جاويدان شده، هرگز نمى ميرد . و از دلايل جاويد شدن دوزخ و عدم فاني و نابودي آن خداوند مى فرمايد: وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ [المائده:آية 37]. [و آنان عذابي پايدار دارند]. و هم چنين مى فرمايد: لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا [فاطر:آية 36]. [نه بر آنان (به مرگي ديگر) حكم شود تا بميرند، و نه (چيزى ) از عذابش در حق آنان كاسته شود]. خدايا ما رضا و خشنودي تو، و بهشت، و آنچه به آن از قول و عمل نزديك كند مى خواهيم . و از خشم و غضب تو، و دوزخ، و آنچه به آن از قول و عمل نزديك كند به تو پناه مى بريم .
أ ـ معناي ايمان به سرنوشت: اعتقاد داشتن به اين كه هر خير و شر به قضا و قدر خداست، و اين كه خدا هر چه بخواهد انجام مى دهد، و هيچ چيز نمى شود مگر با اراده و مشيت خدا، و هيچ چيز از مشيت او خارج نمى شود، و هيچ چيز در دنيا از تقدير و سرنوشت او خارج نيست، و هيچ چيز صادر نمى شود مگر با تدبير او، و هيچ كس از سرنوشت كنار نخواهد رفت، و از آنچه در سرنوشت انسان نوشته تجاوز نخواهد كرد، و اين كه خداوند خالق و آفريننده افعال بندگان و طاعات و معاصي آنهاست، با اين حال به آنها امر و نهي كرده است، و به آنها در اعمال و كردار خود اختيار داده است، و آنها را مجبور نكرده است، بلكه آنچه به وسيله توانايي و مشيت خود انجام مى دهند واقع مى باشد، هر كس را بخواهد با رحمت خود هدايت مى كند، و هر كس را بخواهد با حكمت خود، او را گمراه مى كند . خداوند هيچ از اعمال و كردار او پرسيده نمى شود، در حالي كه بندگان پرسيده خواهند شد . ايمان به قضا و قدر يكي از اركان ايمان است، چنان كه رسول الله (ص) به سؤال جبريل پاسخ داده فرمودند: ((أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاْليَوْمِ اْلآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِخَيْرِهِ وَشَرِّهِ )). مسلم. ايمان عبارت است از اين كه: به خدا و فرشتگان خدا و كتاب ها و فرستادگان خدا و روز قيامت و به سرنوشت خير و شر آن ايمان بياورى . و رسول الله (ص) فرمودند: ((لَوْ أَنَّ اللهَ عَذَّبَ أَهْلَ سَمَاوَاتِهِ وَ أَهْلَ أَرْضِهِ لَعَذَّبَهُمْ غَيْرَ ظَالِمٍ لَهُمْ، وَلَوْ رَحِمَهُمْ كَانَتْ رَحْمَتُهُ لَهُمْ خَيْراً مِنْ أَعْمَالِهِمْ، وَلَوْ كَان لَكَ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ ذَهَبًا أَنْفَقْتَهُ فِيْ سَبِيْلِ اللهِ مَا قَبِلَهُ مِنْكَ حَتَّي تُؤْمِنَ باِلْقَدَرِ، وَتَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَكَ، وَأَنَّ مَا أَخْطَأَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيْبَكَ، وَأَنَّكَ إِنْ مُتَّ عَلي غَيْرِ هَذَا دَخَلْتَ النَّارَ)).رواه أحمد . اگر خداوند اهل آسمان و زمين را عذاب دهد، به آنها ظلم نكرده است، و اگر به آنها رحمت كند، رحمت او از اعمال و كردار آنها بهتر است، و اگر مانند كوه احد طلا داشتي و آن را در راه خدا انفاق نمودى ، آن را از تو قبول نخواهد كرد تا اين كه به سرنوشت ايمان بياورى ، و بداني آن چه براي تو بود، ممكن نيست به تو نرسد، آن چه براي تو نبود، هرگز به تو نمى رسد، و اگر بر غير از اين بميري به دوزخ داخل شوي . قَدَر به فتح دال است، يعنى : سرنوشت، و تقدير خدا براي موجودات به آنچه علم او به آن بيشتر و بالاتر است و حكمت او به آن واجب گشته است . ب ـ مراتب ايمان به قدر (سرنوشت): 1 ـ ايمان به اين كه خداوند به همه چيز به طور اجمالي و تفصيلي داناست، و اين كه خداوند قبل از اين كه خلق را بيافريند به روزي و عمر و سخنان و كارهاي آنها آگاه است، و تمامي حركات و سكنات و نهان و آشكار آنها، و به بهشتيان و دوزخيان آنها آگاه است . خداوند مى فرمايد: هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ [الحشر:آية 22]. [اوست خدايي كه معبودِ (حق) جز او نيست، داننده نهان و آشكار]. و هم چنين مى فرمايد: وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً [الطلاق:آية 12]. [و آن كه خداوند در دانش و آگاهي بر همه چيز احاطه دارد]. 2 ـ ايمان به نوشتن آن سرنوشت، و اين كه خداوند تمامي آن چه علم او به آن سبقت گرفته و خواهد بود در سرنوشت انسان نوشته است، چنان كه مى فرمايد: مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا [الحديد:آية 22]. [هيچ مصيبتي در زمين، و نه در جان هايتان نرسد، مگر پيش از آن كه آن را پديد آوريم، در كتابي نوشته است]. و رسول الله (ص) مى فرمايد: ((كَتَبَ اللهُ مَقَادِيْرَ اْلخَلاَئِقِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَاْلأَرْضَ بِخَمْسِيْنَ أَلْفَ سَنَةٍ )). مسلم. خداوند سرنوشت مخلوقات را قبل از پنجاه هزار سال از خلقت آسمان ها و زمين نوشته است. 3 ـ ايمان به مشيت خدا كه واقع خواهد شد، و هيچ چيز مانع آن نخواهد بود، و توانايي و قدرت او كه هيچ چيز در مقابل او نخواهد ايستاد، پس تمامي رويدادها به وسيله مشيت و قدرت او واقع شده است، آنچه خواست بود، و آنچه نخواست نبود، و دليل آن خداوند مى فرمايد: وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ [الإنسان: آية 30]. [و نمى خواهيد مگر آنكه خدا بخواهد]. و هم چنين مى فرمايد: وَيَفْعَلُ اللّهُ مَا يَشَاءُ [إبراهيم:آية 27]. [و خداوند هر آن چه بخواهد، انجام مى دهد]. 4 ـ ايمان به اين كه خداوند خالق و آفريننده تمامي چيزهاست، و او يگانه آفرينش است، و غير از او همه مخلوق هستند، و او بر هر چيز قادر و تواناست، خداوند مى فرمايد: اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ [الرعد:آية 16]. [خداوند آفريننده همه چيز است]. و خداوند مى فرمايد: وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً [الفرقان: آية 2]. [و همه چيز را آفريده است، آن گاه چنانكه مى بايد آنها را به اندازه مقرر كرده است]. و بايد دانست كه سرنوست از قدرت و توانايي خداوند است، و همه چيز به تقدير و سرنوشت او وابسته است، و به مشيت او انجام خواهد شد، مشيتي براي بنده نيست مگر آنچه خداوند خواسته، پس هر چه خدا براي بنده خواست خواهد بود، و هر چه نخواست نخواهد بود . هم چنين بايد دانست كه اصل قدر و سرنوشت سرِّ و راز خدا در خلق است، هيچ كس بر آن اطلاع نيافته، نه فرشته اي مقرب و نزديك، و نه پيامبري فرستاده شده . مؤمن خداي خود را به صفت كمال توصيف مى نمايد، پس ايمان دارد كه هيچ عمل و كرداري انجام نمى شود مگر اين كه در آن حكمت خدا وجود دارد، و اگر حكمت خدا در امري پنهان شود، جاهل بودن آن امر براي شخص در مقابل علم خدا كه به همه چيز احاطه دارد، آشكار مى شود، و هيچ اعتراضي بر خداوند حكيم خبير عليم نيست، در حالي كه از هر كاري انجام مى دهد، پرسيده نمى شود، ولي از مخلوق پرسيده مى شود . ج ـ حكم دليل آوردن و نسبت دادن به سرنوشت در ترك آنچه خدا به آن امر فرموده است . چنان كه گفتيم ايمان به قضا و قدر هيچ منافاتي به اين كه براي بنده مشيت و توانايي در كارهاي اختياري او باشد ندارد، چون شرع مطهر و واقع حال بشريت به اثبات اين دلالت دارد . اما شرع مطهر در مشيت، خداوند مى فرمايد: فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآباً [النبأ: آية 39]. [پس هر كه خواهد، بازگشتگاهي به سوي پروردگارش بجويد]. و براي قدرت و توانايي مى فرمايد: لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ [البقره: آية 286]. [خداوند هيچ كس را جز (به اندازه) توانش مكلّف نمى سازد، (هر كس) آنچه (از كارهاي نيك) كه انجام دهد، به سود اوست، و (هر) آنچه (از گناهان كه به عمد) مرتكب شود به زيان اوست]. اما واقعيت بشر، هر انسان مى داند كه براي او مشيت و قدرتي است كه با آن افعال و كردار را انجام مى دهد، و يا با آن كار را ترك مى كند، و به آنچه با اختيار و اراده انجام مى دهد، مانند رفتن، و بين اين كه بدون اختيار انجام مى دهد مانند لرزيدن، فرق گذاشته است، ليكن مشيت بنده و قدرت و توانايي او، با مشيت و قدرت خدا واقع مى شود، خداوند مى فرمايد: وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ [الإنسان: آية 30]. [و نمى خواهيد مگر آن كه خدا بخواهد]. زيرا هستى ، همه ملك خداست، و هيچ چيز در ملك او بدون علم و مشيت او نخواهد بود . و ايمان به قدر و سرنوشت بر آنچه گذشت به بنده اجازه نمى دهد كه اوامر خدا و يا نواهي او را ترك كند، به حجت سرنوشت، و هر كس با انجام معصيت و گناه به قضا و قدر دليل بياورد از چند وجه اين دلايل باطل است: 1 ـ رسول الله (ص) فرمود: ((مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ قَدْ كُتِبَ مَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ وَمَقْعَدُهُ مِنَ اْلجَنَّةِ . فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اْلقَوْمِ: أَلاَ نَتَّكِلُ يَا رَسُولَ اللهِ ؟ قَالَ: لاَ، اعْمَلُوْا فَكُلُّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ)). متفق عليه. هيچ يك از شما نيست مگر اين كه جايگاهش در دوزخ يا بهشت نوشته شده است، يكي از ياران گفت: آيا به خدا توكل نكنيم و انجام عمل را ترك كنيم؟ فرمود: نه، عمل را انجام دهيد، زيرا هر كس آنچه بر او نوشته شده انجام مى دهد . پس رسول الله (ص) به انجام عمل امر، و از عدم آن نهي فرمودند . 2 ـ اين كه خداوند متعال به بنده امر و نهي كرد و او را به آنچه طاقت و توانايي آن را دارد امر و نهي فرمود، خداوند مى فرمايد: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ [التغابن:آية 16]. [پس تا (حدّي) كه مى توانيد از خداوند پروا بداريد]. و اگر بنده بر عمل خود مجبور بود اين يك نوع عمل طاقت فرسا است، در حالي كه توانايي آنرا ندارد، و اين باطل است، به همين سبب اگر گناهي به طور ناداني و فراموشي يا اجبار انجام داد، گناهي بر او نيست، چون معذور است . 3 ـ اين كه قضا و قدر خدا رازي پنهاني است، و كسي آن را نمى داند، مگر بعد از وقوع آن چيز، و اراده و مشيت بنده بر عمل او برتري دارد ، پس اراده بنده و مشيت او به علم خدا آگاهي ندارد، در اين حال دليل آوردن او به اين كه اين سرنوشت من بود باطل مى شود، چون هيچ دليلي براي بنده در آنچه به آن آگاهي ندارد، نيست . اگر گناهكار اعتراض كرد و گفت: گناهي كه من انجام مى دهم بر من نوشته شده، در جواب گفته مى شود: قبل از انجام گناه، تو از علم خدا چه مى دانستي كه بر تو نوشته است؟ پس هنگامي كه نمى داني و قدرت و اختيار داري و براي تو راه خير و شر واضح و آشكار است، در اين حال اگر گناهي انجام دادي با اختيار خود آن انجام مى دهى ، و گناه را بر طاعت ترجيح داده اى ، پس كيفر آن گناه را تحمل كن . 4 ـ كسي كه به قضا و قدر دليل مى آورد براي ترك واجبات، يا انجام گناهان، اگر شخصي به او ستم كرد و مال او را گرفت، و ناموس او را هتك كرد سپس شخص ستم كار به قضا و قدر دليل مى آورد، و مى گويد مرا ملامت مكن، چون ستم من به تو از روي قضا و قدر بوده است، دلايل او قبول نمى شود، پس چرا دلايل او در ستم ديگري به او قبول نمى شود، ودليل نمى آورد براي خود كه به حق خدا ستم و ظلم كرده است .
د ـ آثار ايمان به قدر: ايمان به قدر در حالي كه از عقيده مى باشد، ايمان به آن واجب، و ركني از اركان ايمان است، كه منكر آن كافر مى شود . و تأثير محسوسي در زندگي مردم دارد كه از آن جمله چنين است: 1 ـ سرنوشت از بزرگترين انگيزهاست كه فرد را به عمل و سعي و كوشش به رضا و خشنودي خدا در اين دنيا وادار مى كند، و ايمان به قدر از بزرگترين تشويق و مشوق كننده براي مؤمن است كه عمل انجام دهد، و بر كارهاي بزرگ در خير با استواري و يقين پيش قدم شود . مؤمنان مأمورند كه به وسيله انگيزه با توكل به خدا تكيه زنند، و ايمان بياورند كه انگيزه ها نتايجي نخواهد يافت مگر به اجازه خدا، چون خداوند است كه سبب ها و انگيزه ها، و نتيجه ها را آفريده است . رسول الله (ص) مى فرمايد: ((المُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَي الله مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيْفِ، وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ، احْرِصْ عَلَي مَا يَنْفَعُكَ، وَاسْتَعِنْ بِاللهِ وَلاَ تَعْجَزَنْ، وَإِنْ أَصَابَكَ شَيْءٌ فَلا تَقُلْ لَوْ أَنِّى فَعَلْتُ لَكَانَ كَذَا وَكَذَا، وَ لَكِنْ قُلْ قَدَّرَ اللهُ وَمَا شَاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَيْطاَنَ)). رواه مسلم. مؤمن قوي بهتر و محبوب تر نزد خداست از مؤمن ضعيف، و در هر دو خير است، (مؤمن قوي و ضعيف)، در آنچه به تو نفع مى رساند حريص باش، و از خدا كمك بخواه، و عاجز مباش، و اگر به تو بدي رسيد، نگو اگر من اين كار را نكرده بودم، چنين يا چنان نمى شد، ليكن بگو اين قضا و قدر خداست، و آن چه خدا خواست، شد، (قدر الله وما شاء فعل) چون كلمه (اگر) دروازه شيطان را باز مى كند. و هنگامي كه مسلمانان خواستند كارهاي انجام داده خود را با جهاد در راه خدا تغيير دهند، اسباب و انگيزه هاي جهاد را به طور كلي انجام دادند، سپس به خدا توكل كردند، و نگفتند: خداوند پيروزي مسلمانان و شكست كافران را سرنوشت كرده است، سپس به اين گفته خود اكتفا كردند، و از آمادگي جهاد و صبر و شكيبايي و رفتن به صحنه جنگ دست كشيدند! نه، بلكه تمامي اين امور را انجام دادند، و خداوند آنها را پيروز كرد، و به وسيله آنها به اسلام عزت بخشيد . 2 ـ از تأثير ايمان بر سرنوشت اين كه انسان قدر و منزلت خود را بداند، پس به طور كلي تكبر و غرور و خود خواهي را كنار بگذارد، چون از شناخت سرنوشت و آينده خود عاجز و ناتوان است، و در اين حال انسان به عجز و ناتواني خود و احتياج او به خداي متعال هميشگي است . 3 ـ انسان اگر خيري به او رسيد مغرور مى شود، و اگر شر و بدي به او رسيد ناله و زاري مى كند، و از غرور و طغيان در حال خير و دلتنگي، و ناله و زاري در حال شر معصوم نيست، مگر به ايمان به سرنوشت، و به اين كه آن چه حاصل شده و رخ داده در علم خدا نوشته شده است . يكي از نياكان و گذشتگان صالح مى گويد: هر كس به قضا و قدر ايمان نياورد، زندگي او به خوبي نمى گذرد . 4 ـ ايمان به قضا و قدر بسياري از گناهان را كه به جوامع مردمي رسيده و بين مؤمنان حسد كاشته بر طرف مى كند، چون مؤمن به آنچه خداوند از برترى ها به ديگران داده حسد نمى ورزد، زيرا خداست كه به آنها داده و براى شان سرنوشت كرده است، و مؤمن مى داند هنگامي كه بر ديگري حسد مى ورزد، در حقيقت به قضا و قدر خدا اعتراض كرده است . 5 ـ ايمان به قضا و قدر در قلب ها در مقابل شدايد، شجاعت مى افكند، واراده ها را قوي مى گرداند، و در ميدان جنگ ثابت و استوار مى گرداند، و از مرگ نمى ترسد، چون يقين دارد كه اجل و عمر او محدود است، نه يك لحظه زود، و نه يك لحظه دير مى كند، و هنگامي كه اين عقيده در قلب و دل مؤمنان راسخ و استوار شد، در جنگ و جهاد ثابت قدم مى ماند و در پيروزي جهاد اراده مى كند، و به ميدان و معركه جهاد آمدند در حالي كه بهترين درس هاي عبرت در پايداري و استواري در مقابل دشمن داشتند، اگر هم اين دشمنان قويترين مردم، و اگر هم تعداد آنها زياد باشد، چون يقين داشتند كه هيچ مصيبت وبلايي به انسان نمى رسد مگر اين خدا براي او نوشته باشد . 6 ـ ايمان به قضا و قدر در نفس مؤمن انواع ايمان را مى كارد، پس او هميشه از خدا ياري مى طلبد، با انجام اسباب به خدا اعتماد و توكل مى كند، و هم چنين او هميشه نيازمند به خداست و در پايداري به حق، از او كمك و ياري مى خواهد . و هم چنين او بخشنده و نيكي به ديگران را دوست دارد، و مى بيني كه به سوي ديگران مهربان بوده ونيازهاي آنها را برآورده مى كند . 7 ـ از ايمان به قضا و قدر اين است كه دعوت كننده به سوي خدا به طور آشكارا در مقابل كافران و ستمكاران مى ايستد، و از هيچ كس غير از خدا نمى ترسد، و براي مردم حقيقت ايمان و واجبات آن را بيان مى كند، هم چنان چگونگي كفر و نفاق را بيان كرده از آن بر حذر مى دارد . سخنان حق را مقابل ستمكاران مى گويد، و فرد مؤمن همه اينرا انجام مى دهد در حالى كه او در ايمان خود پايدار و مطمئن به خداست، وبه او توكل دارد . و در آنچه از بلاها به او مى رسد شكيبا است، چون يقين دارد كه عمر و روزي انسان در دست خداست، و اين كه بندگان هيچ چيز ندارند، اگر هم براي آنها قوى ترين چيزها و كمك هاي بسياري بر آنها بيايد .
وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.
([1]) [يجير ولا يجار عليه: يعنى از بندگان خود بلاها را دفع كند، و هيچ كس نمى تواند آنچه خدا مقدر و سرنوشت كرده آنرا دفع نمايد].
|