بسوى نور
اين کتاب ترجمه کتاب
تطهير الجنان والأرکان
عن الشرک والکفران
نوشته
شيخ احمد بن حجر آل بطامي
دليل قبول داشتن مشرکين توحيد ربوبيت را
تفاوت بين توحيد ربوبيت و توحيد الوهيت
بيان عدم وجود واسطه و ميانجي بين خالق و مخلوق مگر در ابلاغ و رساندن دين
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الذي أمرنا بالعبادة، وبطاعته وطاعة رسوله، ووعدنا بالحسني مع الزيادة. والصلاة والسلام علي سيدنا محمد، البالغ منتهي الشرف والسيادة، وعلي آله وأصحابه الذين منحهم الله العزة والسعادة.
اما بعد:
برادران عزيز! بايستي بدانيم اسلام از زمان ظهور تا به امروز مورد دشمني اقوام بسياري همچون قريش، يهود، فارس ها، روم، تاتارها و صليبي ها قرار گرفته است. و ليکن الله تعالي اين دين را پابرجا قرار داده و دشمنان آن را خوار و ذليل گردانيده است.
ولي بازهم دشمنان اسلام در صدد هستند تا که شايد به خيال باطل خود بتوانند اسلام را از بين ببرند. و به همين دليل هر وقت نقشه اي بي اثر و باطل مي گردد، نقشه اي ديگر مي ريزند.
حتي بسياري از آنها با داخل شدن در دين اسلام، سعي کردند عقائد فاسد خود را در بين مسلمين رواج دهند. تا بدين طريق اسلام حقيقي را از بين ببرند. از خطرناکترين اين عقايد که متأسفانه توانستند آن را در بين بسياري از مسلماناني که از اسلام حقيقي چندان اطلاعي نداشتند، رواج دهند، روش قبر پرستي وصوفي گري بود.
اينها مسلمانان غافل را به سوي پرستيدن قبرها دعوت کردند و بر روي اين قبرها گنبدهاي بسيار عظيمي برپا داشتند. و آنها را همچون قصرها آراستند. و خدمتکاراني در کنار اين قبرها گماشتند تا که مردم را به دور آنها طواف دهند، و به آنها ياد دهند که چگونه بجاي اينکه دست دعا بسوي الله تعالي دراز کنند، از اين مردگان حاجات خود را طلب نمايند. اين بلاي عظيم تقريبا تمام کشورهاي اسلامي را در برگرفت و مسلمانان بسياري را فريب داد، مگر کسانيکه اسلام حقيقي را شناخته بودند و مي دانستند که توحيد يعني چه و شرک چيست.
اما کسانيکه از شرک بودن اينگونه اعمال اطلاعي نداشتند، در دام دشمنان اسلام افتاده و با زاري و خواري به زيارت اين مردگان رفته و از آنها خواستند که حاجت هايشان را بر آورده سازند. و چيزي که باعث تأسف شديد است، اينست که بعضي از کسانيکه ادعاي عالم بودن مي کنند، بر اينگونه اعمال شرک آلود صحه گذارده و براي رسيدن به مال، مردم بي اطلاع را بسوي اينگونه اعمال دعوت مي کنند اما اگر عالم مخلصي براي مردم روشن سازد که انجام دادن اينگونه اعمال در اسلام حرام است، نصيب او ضرب و شتم و يا حتي زندان خواهد بود. مي توان علماء را در رابطه با اين بدعتها و اعمال شرک آلود به سه دسته تقسيم کرد:
1- گروهي بر اين بدعتها و اعمال شرک آلود صحه مي گذارند. و حتي مردم را بسوي اينگونه اعمال فرا مي خوانند. مخصوصا اگر از اين طريق صاحب منفعتي هم گردند.
2- گروهي حق را مي دانند و مي فهمند که اينگونه اعمال شرک است، اما بخاطر اينکه ممکن است مردم را از خود برنجانند و زندگيشان در خطر بيفتد سخني نمي گويند و ساکت و آرام برجاي خود نشسته اند، واين ضرب المثل را شعار خود قرار داده اند که:
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو
3- گروهي سوم علماي پاک و مخلصي هستند که مردم را بسوي اسلام راستين فرا مي خوانند و شب و روز خود را در دعوت دادن بسوي توحيد و ترک شرک و خرافات صرف مي کنند. و در اين راه سختيهاي فراواني را متحمل مي شوند. اما اينگونه علماء متأسفانه بسيار کم يافت مي شوند.
در پايان اين مقدمه اميدوارم که الله تعالي نوشتن اين کتاب در علم توحيد را عملي خالصانه براي خود قرار دهد. و آن را سببي گرداند براي رسيدن به جنات نعيم. وصلي الله علي سيدنا محمد و علي آله و صحبه و التابعين.
احمد بن حجر
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين . اما بعد:
الله تعالي فرموده است:
)وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ( (سورة الذاريات: 56).
«جن و انس را خلق نکردم، إلاّ براي اينکه فقط مرا عبادت کنند».
پس الله تعالي ما را براي اين آفريده است که فقط او را عبادت کنيم. و اين همان توحيدي است که تمام انبياء –عليهم الصلاة والسلام- از نوح u گرفته تا محمد r به خاطر دعوت دادن بسوي آن به پيامبري گزيده شدند.
توحيد به سه نوع تقسيم مي شود:
1- توحيد ربوبيت
2- توحيد الوهيت
3-توحيد اسماء وصفات
و آن اعتقاد داشتن به اين است که الله تعالي خالق بندگان و روزي رساننده آنها است، و اوست که به آنها زندگي مي بخشد و سپس آنها را مي ميراند و همچنين ميشود گفت که توحيد ربوبيت يعني منفرد دانستن الله تعالي به افعالي که مخصوص او است، افعالي همچون خلق کردن و روزي رساندن. به اين نوع توحيد تمام انسانها حتي يهود و نصاري و مجوس نيز اقرار داشته اند و هيچکس آن را رد نکرده است بجز کساني که در گذشته بنام دَهْرِيه و امروز بنام کمونيست شناخته مي شوند.
بايستي به ناداناني که وجود الله تعالي را منکر مي شوند، گفته شود هيچ عاقلي قبول نمي کند که اثري بدون مؤثر و يا فعلي بدون فاعل و يا مخلوقي بدون خالق وجود داشته باشد.
و چيزي که تمام عقلاء آنرا قبول دارند اين است که اگر انسان سوزني ببيند يقين پيدا خواهد کرد که اين سوزن را صانعي دُرست کرده است. پس چگونه امکان دارد که اين عالم پر عظمت بدون خالق باشد؟ و با اين نظم عجيبي که در بين سيارات و کهکشانها و تمام مخلوقات چه در زمين و چه در آسمان وجود دارد، بدون مُنَظِّم بوجود آمده باشد؟
براستي هر کس که صاحب ذره اي عقل و فهم باشد، پي بوجود خالق آسمان و زمين خواهد برد.
الله تعالي مي فرمايد:
)أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ( (سورة الطور/ 35).
«آيا بدون خالق خلق شده اند؟ يا اينکه خود شان، خود را خلق کرده اند؟». بديهي است که هيچ مخلوقي بدون آفريننده بوجود نمي آيد و همچنين امکان ندارد که چيزي خالق خود باشد. چون در اين صورت آن چيز بايستي در آن واحد هم خالق باشد و هم مخلوق، و اين امکان ندارد.
در اين صورت تنها جوابي که باقي مي ماند اين است که الله تعالي، خالق آسمانها و زمين است. به اين مطلب حتي مشرکين نيز اقرار داشتند. الله تعالي مي فرمايد:
)وَلَئِن سَأَلْتَــهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَـهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ( (سورة الزخرف/ 9).
«اي رسول الله! اگر از اين مشرکين بپرسي که چه کسي آسمانها و زمين را خلق کرده است، خواهند گفت: آنها را الله عزيز و عليم خلق کرده است».
اما دهريون و کمونيستها معتقدند اين طبيعت است که همه چيز را خلق کرده است.
ما مي دانيم طبيعتي که اينها را آنرا مي پرستند در واقع همين مخلوقاتي هستند که الله تعالي آنها را خلق کرده است، مانند آسمان و زمين و خورشيد و ماه و درياها و... و اين طبيعت آنچنان که مي بينيم نه داراي حيات است و نه علم و نه شنوائي و نه بينائي و نه... پس چطور ممکن است طبيعتي که خود فاقد اينگونه صفات است مخلوقي همچون انسان بيافريند که داراي اين صفات مي باشد؟
پس واضح است که اين دهريون و کمونيستها فقط به خاطر جهل و دشمني با اديان است که وجود خالق را منکر مي شوند. واين انکار معمولا از چهار چوب زبان فراتر نمي رود. و اگر شما کسي از آنها را وقتي که مصيبتي بر او واقع گشته ببنيد، خواهيد دانست که چطور در آن موقع رو بسوي خالق زمين و آسمان مي کند و افکار کفر آميز خود را رها مي سازد. اما وقتيکه مصيبت از او دور شد، دوباره به انکار کسي مي پردازد که تا چندي پيش رو بسوي او آورده بود.
و دليل ديگري که خالق بودن طبيعت را رد مي کند اين است که انسان توانسته است در بسياري از امور بر طبيعت چيره شود. انسان کوهها را صاف مي کند، درياهاي خروشان را در کنترول خود در مي آورد، به اعماق اقيانوسها مي رود، و در دل آسمانها نفوذ مي کند، و هنگاميکه شب فرا مي رسد با استفاده از برق آن را به روز تبديل مي کند و... پس بايد پرسيد اين چه خالقي است که اينگونه از مخلوق خود شکست خورده است؟!
پس حق همانطور که الله سبحانه و تعالي مي فرمايد اين است که:
)اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ( (سورة الزمر: 62).
«خالق تمام مخلوقات الله است. و او است که تدبير تمام چيزها را بدست دارد».
دليل قبول داشتن مشرکين توحيد ربوبيت را
الله تعالي مي فرمايد:
)وَلَئِن سَأَلْـتَــهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ( (سورة لقمان: 25).
«(اي رسول الله!) اگر از اين مشرکين بپرسي که چه کسي آسمانها و زمين را خلق کرده است، خواهند گفت: الله. بگو: الحمد لله (که خود تان اعتراف کرديد)، ولي اکثر آنها نمي دانند (که فقط خالق است که بايستي عبادت شود)».
وهمچنين الله تعالي مي فرمايد:
)قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ # فَذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ( (سورة يونس: 31-32).
«اي رسول الله به اين مشرکين بگو، کيست که از آسمان و زمين به شما روزي مي رساند؟ و يا اينکه چه کسي مالک و آفريننده گوشها و چشمهاي شماست؟ و چه کسي بوجود مي آورد جاندار را از بي جان (مانند بوجود آمدن انسان از نطفه و پرنده از تخم) و بوجود مي آورد بي جان را از جاندار (مانند بوجود آمدن نطفه از انسان و تخم از پرنده)؟ و چه کسي امور هستي را اداره مي کند؟ خواهند گفت: الله. پس به آنها بگو: آيا از عقاب او نمي ترسيد که اينگونه در عبادت تان با او شريک قرار مي دهيد؟ اوست رب برحق شما. بغير از حق چه چيزي جز گمراهي وجود دارد؟ پس چگونه از حق روي مي گردانيد و بسوي باطل و گمراهي مي رويد؟ و همچنين الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
)وَلَئِن سَأَلْتَــهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَـهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ( (سورة الزخرف/ 9).
«اي رسول الله! اگر از اين مشرکين بپرسي که چه کسي آسمانها و زمين را خلق کرده است، خواهند گفت: آنها را الله عزيز و عليم خلق کرده است».
پس اين آيات اين امر را براي ما واضح گردانيد که مشرکين معتقد بوجود الله سبحانه و تعالي بودند، و همچنين به اينکه خالق و روزي رساننده آنها اوست ايمان داشتند اما گمراهي آنها در اين بود که در عبادات خود با الله Y شريک قرار مي دادند و ديگر معبودات را واسطه اي بين خود و او مي پنداشتند.
پس روشن مي گردد که ايمان داشتن به توحيد ربوبيت به تنهائي، انسان را مسلمان نمي سازد، و او را از عذاب آخرت نجات نمي دهد، مگر اينکه همراه با توحيد ربوبيت به توحيد الوهيت نيز ايمان بياورد و به آن در زندگي خود عمل کند.
و به آن توحيد عبادت نيز گفته مي شود، و مراد از آن اين است که انسان تمام انواع عبادات را فقط براي الله تعالي بجا بياورد. چون اوست که فقط شايستگي عبادت شدن را دارد. وغير از او هيچکس ولو اينکه داراي مقام و منزلت والايي چه دنيوي و چه ديني باشد، شايستگي عبادت شدن را ندارد. واين همان توحيدي است که الله تعالي بخاطر آن انبياء و پيامبران (عليهم السلام) را بسوي امتهايشان مبعوث داشت. و قرآن بهترين شاهد بر اين امر است.
الله تعالي در مورد نوح u مي فرمايد:
)وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ# أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ( (سورة هود: 25-26).
«و بي شک ما نوح را بسوي قومش فرستاديم تا که به آنها بگويد من برحذر دارنده آشکاري براي شما هستم، بسوي اين که غير از الله را عبادت نکنيد، من از عذاب روز قيامت بر شما مي ترسم).
و همچنين الله I در مورد هود u مي فرمايد:
)وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ( (سورة هود: 50).
«و بسوي قوم عاد پيامبري از خود شان بنام هود فرستاديم او به آنها گفت: اي قوم من! فقط الله را عبادت کنيد، براي شما معبودي بحقي جز او نيست، و شما با عبادت کردن اين معبودات باطل به الله تعالي افتراء مي زنيد چونکه إله بحقي جز او نيست».
و همچنين الله I در مورد صالح u مي فرمايد:
)وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ( (سورة هود: 61).
«و بسوي قوم ثمود پيامبري از خود شان بنام صالح فرستاديم، او به آنها گفت: اي قوم من! فقط الله را عبادت کنيد، براي شما معبود بحقي جز او نيست».
و همچنين الله I در مورد شعيب u مي فرمايد:
)وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ( (سورة هود: 84).
«و بسوي قوم مدين پيامبري از خود شان بنام شعيب فرستاديم او به آنها گفت: اي قوم من فقط الله را عبادت کنيد، براي شما معبود بحقي جز او نيست».
و همچنين الله تعالي از قوم موسي u مي فرمايد:
)قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَـهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ( (سورة الأعراف: 140).
«موسي گفت: چگونه براي شما معبودي جز الله قرار دهم؟ (در حاليکه خود تان نشانه هاي عظمت و قدرت او را ديديد و همچنين او با إعطا کردن نعمت هاي فراوان) شما را بر ديگر انسانهاي (زمان تان) برتري داده است».
و همچنين الله تعالي از قول عيسي u مي فرمايد:
)إِنَّ اللّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ( (سورة آل عمران: 51).
«بي شک، الله، رب من و شماست، پس فقط او را عبادت کنيد. اين (يعني فقط الله را عبادت کردن) راه مستقيم و صحيح مي باشد».
و همچنين الله تعالي به رسول الله r امر کرده است تا که به اهل کتاب بگويد:
)قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ( (سورة آل عمران: 64).
«بگو: اي اهل کتاب! بياييد بسوي کلمه حق و عادلانه اي که بين ما و شما يکسان باشد. و آن اين است که جز الله را عبادت نکنيم و با او چيزي شريک قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را براي خود رب قرار ندهند».
در اين آيه الله تعالي به رسول الله r امر مي کند که به يهود و نصاري بگويد که رو بسوي توحيد بياورند و عقايد باطل خود، مانند عقيده دشتن به الوهيت و ربوبيت مسيح و عزير -عليهما السلام- را ترک کنند.
و همچنين الله تعالي تمام بشريت را مورد خطاب قرار مي دهد و مي فرمايد:
)يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ( (سورة البقرة: 21).
«اي انسانها، فقط رب تان که شما و انسانهاي قبل از شما را خلق کرده است، عبادت کنيد تا که پرهيزگار شويد».
پس، از اين آيات نتيجه مي گيريم که تمام انبياء و رسل به خاطر اين به پيامبري مبعوث گشتند تا که امتهاي خود را بسوي توحيد الوهيت دعوت دهند و آنها را از شريک قرار دادن با الله تعالي در عبادات برحذر دارند همانطوري که الله تعالي مي فرمايد:
)وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ( (سورة النحل: 36).
«و بي شک در هر امتي پيامبري مبعوث داشتيم براي دعوت کردن بسوي اينکه الله را عبادت کنيد و از طاغوت دوري جوئيد»([1]).
در لغت عبادت به معني فروتني و تحت فرمان بودن است.
ودر شرع معناي آن همانطور که شيخ الإسلام ابن تيميه –رحمه الله- مي گويد: عبادت يعني اطاعت کردن از اوامري که الله تعالي از طريق انبياء ما را به آنها امر کرده است.
و همچنين شيخ الإسلام ابن تيميه در تعريفي ديگر از عبادت مي گويد: تمام اعمال و اقوال و افعال ظاهري و باطني که الله تعالي آنها را دوست مي دارد، نوعي عبادت مي باشند.
پس بر هر فرد مسلمان واجب است که تمام انواع عبادات را فقط براي الله تعالي بجا آورد. و همچنين بجا آوردن اين عبادات بايستي بصورتي باشد که رسول الله r براي ما روشن ساخته است([2]).
بايستي دانست که اولين شرک در قوم نوح u بوجود آمد. و به همين سبب الله تعالي نوح u را در ميان اين قوم مبعوث داشت تا که آنها را بسوي توحيد و ترک عبادت غير او دعوت کند. اما قوم نوح u بجاي اينکه از سخنان پيامبر شان اطاعت کنند، به دشمني با او پرداختند و او را مورد آزار و اذيت قرار دادند، و همانطور که قرآن از آنها نقل مي کند گفتند:
)وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا( (سورة نوح: 23).
«و گفتند معبودات خود را ترک نکنيد، ود و سواع و يغوث و يعوق و نسر را رها نسازيد».
در صحيح بخاري رحمه الله از ابن عباس –رضي الله عنهما- در مورد اين آيه روايت شده است که: اين اسمها نامهاي افراد صالحي از قوم نوح u بوده است. هنگامي که اين افراد فوت کردند شيطان به قوم آنها الهام کرد که مجسمه هايي به صورت آنها بسازند و در مجلسي که اين اشخاص در آن نشستند بگذارند تا اين امر سبب شود که آنها هميشه اين افراد صالح و عبادات زياد شان را بخاطر داشته باشند و با إلهام گرفتن از آنها عبادت شان را زياد کنند. و اين قوم فريب شيطان را خوردند و اينکار را انجام دادند. سپس به مرور زمان وقتي که اين نسل از بين رفت و نسلهاي ديگري آمدند شيطان به آنها گفت که پدران شما اين مجسمه ها را مي پرستيدند. پس آنها نيز به عبادت کردن اين مجسمه پرداختند وبدين صورت شرک بر روي زمين ظاهر شد».
پس دانستيم که سبب بوجود آمدن اولين شرک غلو کردن در ارج نهادن بر افراد صالح مي باشد و غلو يعني زياده روي کردن در ستايش و بزرگداشت افراد صالح چه اين زياده روي در هنگام سخن گفتن باشد و چه در قلب.
و به همين سبب الله تعالي مي فرمايد: )يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ( (سورة النساء: 171).
«اي يهود و نصاري در امور دين تان غلو و زياده روي نکنيد، چيزي جز حق، به الله تعالي نسبت ندهيد. بي شک عيسي پسر مريم رسول و فرستاده الله است که او را مانند ديگر مخلوقات بوسيله کلمه کُنْ (کن باش، بوجود بيا) خلق کرده است».
لفظ اين آيه گرچه خطاب به يهود و نصاري است اما در عين حال به مسلمانان نيز هشدار مي دهد که از خطاهاي که اين اقوام مرتکب شدند برحذر باشند تا مانند آنها به گمراهي و ضلالت کشيده نشوند».
و به همين سبب در حديث صحيحي که از عمر بن الخطاب t روايت شده است آمده است که رسول الله r فرموده:
«لا تَطْرُوني كما أطْرَت النصارى عيسى بنَ مريمَ، إنمّا أنا عبدٌ، فقولوا عبدُ اللهِ ورَسَوُله».
« شما مانند نصاري که در مدح عيسي بن مريم زياده روي کردند ، در مدح و ستايش من زياده روي نکنيد. من بنده اي از بندگان الله تعالي مي باشم.پس در مورد من بگوييد: عبدالله و رسول او»
اما متأسفانه بسياري از مسلمانان اين امر رسول الله r را زير پا گذاشته و در مدح و ستايش او r غلو و زياده رويهاي فراوني را مرتکب شدند. و بسياري از اين غلوها، نوعي شريک قرار دادن با الله تعالي مي باشد. و همچنين بر روي بعضي از قبرها گنبدهاي عظيمي بر پاداشتند و در کنار آنها نماز خواندن پرداختند و به دور اين قبور مشغول طواف گشتند. و در هنگام نياز داشتن به چيزي و يا در هنگاميکه در مصيبتي قرار مي گرفتند، دست دعا بسوي اين مردگان بلند مي کردند. و اين امر را به فراموشي مي سپردند که مردگان اگر مي توانستند کاري بکنند خود را از زير خاک بدر مي آوردند. عائشة رضي الله عنها مي گويد: هنگامي که رسول الله r در بستر مرگ بود وقتيکه سختي بر او شدت مي گرفت پارچه اي را بر روي صورت خود مي انداخت و هنگاميکه شدت بيماري کم شد پارچه را بر مي داشت. و همين حالت بود که رسول الله r فرمود: لعنت الله تعالي بر يهود و نصاري باد که قبور انبياء خود را محلي براي عبادت کردن و سجده کردن قرار دادند. عائشة رضي الله عنها در ادامه کلام خود مي گويد:«رسول الله r با اين سخن خود مسلمانان را از اين عمل برحذر داشت. و اگر اين سخن رسول الله r نمي بود قبر او از سائر قبرها متميز ساخته مي شد و ليکن ترس از اينکه قبر رسول الله r تبديل به محلي براي عبادت کردن و سجده کردن شود ، مانع اينکار شد.
(اين حديث را بخاري و مسلم روايت کرده اند) در اين حديث رسول الله r بيان مي کند که الله تعالي يهود و نصاري را بخاطر اينکه قبرهاي انبياء خود را محلي براي عبادت کردن و سجده کردن قرار دادند، مورد لعنت خود قرار داد. اين سزاي کساني است که بر روي قبرهاي انبياء و پيامبران گُنبد بنا مي کنند و آنها را محلي براي عبادت کردن الله تعالي قرار مي دهند. پس سزاي کسانيکه قبرهاي اشخاص را محل عبادت قرار مي دهند که بمراتب داراي منزلتي پايين تر از انبياء هستند، چه خواهد بود؟ و همچنين اشخاص ديگري نيز فرمايشات رسول الله r را زير پا گذاشتند و در مدح و تمجيد او زياده روي و غلو کردند، اينها مي گفتند که رسول الله r علم غيب داشت و از آن باخبر بود. در حاليکه الله تعالي در قرآن مجيد مي فرمايد:
)وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ( (سورة الأنعام/59).
«و نزد اوست ( يعني الله تعالي) مخازن غيب کسي جز او از آنها خبر نيست»
وهمچنين الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
)إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (.(سورة لقمان/34).
«بي شک الله مي داند که قيامت چه وقتي بر پا مي شود و اوست که سبب بارش باران شده و به وقت و محل آن آگاه است و مي داند بچه اي که در رحم مادر است آيا پسر است يا دختر، آيا فردي صالح خواهد بود و يا بد. و هيچکس نمي داند که فردا بر او چه خواهد گذشت. و هيچکس نمي داند در چه سر زميني مي ميرد. براستي که الله بسيار عالم و بسيار داناست».
زجاج مي گويد: هرکس ادعا کند که يکي از اين امور پنجگانه را مي داند، به قرآن کفر و رزيده است چونکه سخن او مخالف قرآن است.
همچنين الله تعالي به رسول الله r امر مي کند که بگويد:
)وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ( (سورة الأعراف/188).
«بگو اگر من از غيب اطلاع داشتم براي خود خير بيشتري کسب مي کردم و به من ضرر و زياني نمي رسيد».
وهمچنين الله تعالي به رسول الله r امر مي کند که بگويد:
) قُل لا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلا اللَّهُ ( (سورة النمل / 65).
«بگو تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند غيب را نمي دانند، مگر الله».
پس اين آيات بوضوح روشن مي گردانند که کسي جز الله تعالي غيب را نمي داند. و به همين سبب عائشة رضي الله عنها مي گويد: «کسيکه گمان کند محمد r غيب مي دانسته بدرستيکه دروغ بزرگي به الله تعالي بسته است و امّا اموري که رسول الله r در آنها از غيب سخن گفته است ، اين امور را الله تعالي بوسيله وحي به او ياد داده است.
عبادت انواع بسيار زيادي دارد. و ما در اين بخش بعضي از آنها را همراه بادليل شان ذکر مي کنيم.
1 و 2- رکوع و سجده:
الله تعالي مي فرمايد:
) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ( (سورة الحج/ 77).
«اي مؤمنين به رکوع رويد و سجده کنيد (مراد نماز خواندن است. و چونکه رکوع و سجده از اشرف ترين ارکان نماز هستند به جاي نماز، اين دو رکن آن ذکر شده است) و رب تان را عبادت کنيد و اعمال خير انجام دهيد تا رستگار شويد».
3 و4- نماز و ذبح:
الله تعالي مي فرمايد:
)قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ _ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ( (سورة الأنعام / 163،162).
«بگو بي شک نمازم و قرباني ام و زندگيم و وفاتم براي الله ، رب عالميان است، شريکي براي او نيست و امر شده ام که عبادات خود را فقط براي الله بجا آورم و من اولين مسلمان در امتم مي باشم». وهمچنين الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ _ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأَبْتَرُ( (سورة الكوثر/ 3،2).
«پس نماز بخوان براي ربت و براي او ذبح کن بي شک دشمنت است که از هر گونه خيري محروم مي باشد».
وهمچنين رسول الله r مي فرمايد: « لعَنَ اللهُ من ذَبَح لِغير الله».
«الله لعنت کرده است کسي را که براي غير او ذبح کند».
5 و6- نذر و طواف:
الله تعالي مي فرمايد:) وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ ، وليَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ( (سورة الحج/ 29).
«وبه نذرهاي خود وفا، و به دور خانه کعبه طواف کنند».
7- قسم:
در حديث ابن عمر رضي الله عنهما آمده است که رسول الله r فرمود «مَنْ حَلَفْ بغيرِ اللهِ فقد أشرك». وفي لفظ « فقد كفر».
« کسيکه به غير الله قسم بخورد، شرک ورزيده است». ودر لفظ ديگري: « کسيکه به غير الله قسم بخورد، کفر ورزيده است».
متأسفانه چه بسيارند کسانيکه به سبب جهل و ناداني در اين نوع از شرک و کفر واقع گشته اند و به جاي اينکه به الله قسم بخورند به جان بچه هايشان و يا به اشخاص ديگر قسم مي خورند.
8- استعانت:
الله تعالي می فرمايد: )إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ( (سورة الفاتحة / 5).
« فقط تو را عبادت مي کنيم و فقط از تو استعانت و کمک مي جوئيم».
«بايد دانست که مراد از استعانت جستن، کمک طلبيدن در اموري است که اين امور را کسي جز الله تعالی نمي تواند انجام دهد. و يا ممکن است بر آورده کردن شي مطلوب در قدرت انسان باشد، ولي انساني که از او استعانت جسته مي شود در نزد شخص نباشد. مانند کسيکه دستش را بلند کرده و از شخصي که کيلو مترها از او دور مي باشد طلب بر آورده کردن حاجتش را کند».
وهمچنين در حديث امده است که رسول الله r فرموده:
«إذا سألتَ فاسأل اللهَ، و إذا استْعَنت فاستعِن باللهِ».
« هنگامی که چيزی خواستی، انرا از الله بخواه و هنگاميکه طلب کمک کردی، از الله تعالی طلب کن».
9- ترس:
الله جل جلاله می فرمايد:
)فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ( (سورة آل عمران /175).
«پس از آنها نترسيد و فقط از من بترسيد اگر واقعاً مؤمن هستيد».
«مراد ما در اينجا از ترس، ترس غيب مي باشد مانند اينکه در دل ما از شخصی که کيلو مترها با ما فاصله دارد و صدای ما را نمی شنود و يا اينکه در قبر قرار دارد، نوعی ترس و خوف از او وجود داشته باشد، که مبادا اگر فلان حرف را بزنيم و يا فلان کار را انجام دهيم، او از ما نارحت می شود و به ما آسيب و زيان می رساند».
10- توکل:
الله سبحانه و تعالی می فرماید:
)وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ( (سورة المائدة / 23).
«و بر الله توکل کنيد اگر واقعاً مؤمن هستيد».
« ممکن است ما بعضي از امور خود را به ديگران واگذار کنيم. و اين هيچ اشکالي ندارد. البته بايستي دو چيز را مراعات کنيم:
1- اين امر فراتر از چهار چوب قدرت مخلوقات نباشد.
2- اين واگذاري با اين اعتقاد همراه نباشد که فلاني حتماً اينکار را انجام خواهد داد. حتي اگر اين کار بسيار آسان باشد بلکه بايستي معتقد باشيم که اگر الله بخواهد اينکار خواهد يافت».
11- استغاثه:
«فرق استغاثة با استعانة اين است که در استغاثة انسان، کمکي فوري طلب مي کند مانند کسيکه در حال غرق شدن باشد اما در استعانة کمک خواسته شده ممکن است فوري نباشد».
الله تعالي مي فرمايد:
) وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ( (سورة يونس/ 107).
«و اگر الله تو را به بلا و يا مصيبتي دچار کند، کسي نمي تواند آنرا از تو بر طرف سازد بجز خود او، و اگر بخواهد خيري و نعمتي به تو برساند کسي نمي تواند جلوي اين نعمت را بگيرد».
و همچنين الله تعالي مي فرمايد:
)وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ_ وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ( (سورة الأحقاف/6،5).
«وکيست گمراه تر از کسيکه بخواند جز الله، آناني را که دعاي او را هرگز اجابت نخواهند کرد، و از دعا و طلب او بيخبرند و در روز قيامت هنگامي که مردم حشر مي شوند اين معبودات باطل دشمنان کساني خواهند بود که به سويشان دست دعا بلند کرده بودند، و اين عبادت ايشان را انکار و تکذيب خواهند کرد».
پس اين آيه روشن مي گرداند که استغاثة جستن نيز بايستي از الله باشد و هر کس که از فرشتگان و يا پيامبران و عموماً از هر که غير از الله استغاثة بجويد گمراه مي باشد.
و چگونه امکان دارد، انساني عاقل اين آيات را بشنود و يا بخواند و سپس از غير الله تعالي استغاثة بجويد؟ آيا اين قول الله تعالي را نمي شنود که مي فرمايد:
)أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلا مَّا تَذَكَّرُونَ( (سورة النمل/62).
«و کيست که دعاي در مانده را هنگامي که از او کمک مي خواهد اجابت مي کند، و بلا و مصيبت را دور مي سازد؟ و شما را بر روي زمين جانشين پيشينيان مي گرداند؟ آيا معبود بحقي جز الله تعالي وجود دارد؟ بسيار کم پند مي پذريد».
و همچنين امام طبراني حديثي روايت کرده است که در آن آمده است: در زمان رسول الله r شخص منافقي وجود داشت که به مؤمنين آزار و اذيت فراواني مي رساند. روزي بعضي از مؤمنين گفتند: برويم و از دست اين منافق به رسول الله r استغاثة بجوئيم رسول الله r در جواب اين عده فرمود «إنه لايُستغاث بي، و إنما يستغاث بالله».
«بي شک هر گز از من استغاثة جسته نمي شود بلکه فقط از الله استغاثة جسته مي شود».
پس در خاتمه مي توانيم نتيجه بگيريم که هر شخصي براي غير الله تعالي به رکوع و سجود رود و يا براي غير او نذر و ذبح کند، و يا به دور قبر طواف کند و يا به غير الله استغاثة جويد« مثلاً بگويد: اي رسول الله مرا نجات بده و يا: فلاني اين بلا را از من دور کن» ويا از غير الله چيزي بخواهد که قدرت بر آورده کردن آن فقط در دست الله تعالي است و يا..، اين شخص در عمل خود با الله جل جلاله شريک قرار داده است و اين نوع شرک، شرک اکبر مي باشد و هر کس که دچار شرک اکبر شود تمام اعمال او بر باد مي رود و بايستي که از شرک خود توبه کند، چونکه الله سبحانه وتعالي مي فرمايد:
)إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا( (سورة النساء/48).
«بي شک هرگز الله شرک ورزيدن به او را نخواهد بخشيد وهر گناهي پايين تر از شرک را براي هرکس که بخواهد(يعني الله تعالي) مي بخشد. و کسيکه به الله شرک ورزد در حقيقت گناهي بزرگ مرتک شده است».
اما هما نطوريکه قبلاً نيز ذکر کرديم انسان مي تواند از شخص زنده- در اموري که در چهار چوب توانايي انسان باشد، کمک بطلبد. و اين عمل او ، هيچ منافاتي با توحيد ندارد. شيخ الإسلام ابن تيمية مي گويد:
شرک بر دو نوع مي باشد. شرک اکبر و شرک اصغر کسيکه دچار هيچکدام از آنها نگردد، از اهل بهشت خواهد بود و کسيکه مرتک شرک اکبر شده باشد وقبل از اينکه توبه کند بميرد، او از اهل جهنم است. وکسيکه مرتکب شرک اصغر شده باشد اما حسنات او از سيئاتش بيشتر باشد، وارد بهشت خواهد شد. وکسيکه مرتکب شرک اصغر شود و حسناتش از گناهانش کمتر باشد، وارد جهنم خواهد شد. پس شرک اکبر انسان را وارد جهنم خواهد کرد و به همين صورت شرک اصغر اگر زياد باشد. اما اگر شرک اصغر اندک بوده و شخصي که مرتکب آن گشته داراي حسنات زيادي باشد، اين گناه او بخشوده خواهد شد.
مي توان از انواع شرک اکبر سجده کردن و يا نذر کردن براي غير الله را نام برد و از انواع شرک اصغر نيز مي تون رياء و قسم خوردن به غير الله را ذکر کرد.
در اينجا چند آيه را ذکر مي کنيم که در آنها الله تعالي ما را امر مي کند که فقط او را عبادت کنيم. و همچنين روشن مي گرداند که معبودات باطل هيچگونه قدرتي ندارد تا که شايستگي عبادت شدن را داشته باشد، بلکه آنها مانند ساير مخلوقات بسيار ضعيف و عاجزند.
الله تعالي مي فرمايد:
)يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ( (سورة البقرة/21).
«اي انسانها رب تان را عبادت کنيد. ربي که شما و کسانيکه پيش از شما بوده اند را خلق کرده است تاکه پرهيز گار شويد».
و همچنين الله تعالي مي فرمايد:)وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا( (سورة الإسراء/ 23). «و رب تو امر کرده است که عبادت نکنيد مگر او را و به والدين خود لطف و احسان کنيد».
و همچنين هما نطوريکه ذکر کرديم الله تعالي روشن گردانيده است که اين معبوداتي که بسوي آنها دست دعا دراز مي شود، هيچگونه قدرتي براي اجابت کردن دعا ندارند.الله تعالي مي فرمايد:
)إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ( (سورة الحج/ 73).
«بي شک بجز الله کسانيکه آنها را فرا مي خوانيد نمي توانند مگسي خلق کنند و لو در اين عمل با يکديگر همکاري کنند. و اگر مکس از آنها چيزي بربايد نمي توانند آنرا از مگس پس بگيرند. ناتوان و عاجز است عابد و معبود».
الله تعالي به ما ياد مي دهد که تمام امور فقط به دست اوست:
)وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ( (سورة يونس/107).
«و اگر الله تو را به بلا و يا مصيبتي دچار کند، کسي نمي تواند آنرا از تو بر طرف سازد، مگر او . و اگر بخواهد خيري و نعمتي به تو برساند کسي نمي تواند جلوي اين نعمت را بگيرد».
هما نطوريکه واضح است اين آيه خطاب به سيد المرسلين رسول الله r مي باشد پس اگر رسول الله r نمي تواند مصيبتي را که بر او نازل شده است از خود دور کند، به همين ترتيب نيز نمي تواند مصيبتي را که بر ديگري نازل شده است از او دور سازد. و اگر رسول الله r که اشرف الأنبياء مي باشد نتواند چنين کاري انجام دهد، کساني که داراي مقامي پايين تر از رسول الله r هستند، نيز تواناني و قدرت آنرا نخواهد داشت که بلايي را از کسي درو کنند و يا نعمتي به او برسانند پس واضح مي گردد که اينکار را کسي جز الله تعالي نمي تواند انجام دهد. و روي آوردن به کسي جز او در اينکار نوعي شريک قرار دادن براي او در اموريست که فقط او تواناني انجام آنرا دارد.
تفاوت بين توحيد ربوبيت
و توحيد الوهيت
بر هر فرد مسلمان لازم است فرق بين توحيد ربوبيت و توحيد الوهيت را بداند. اما متأسفانه بسياري از مسلمانان فرق اين دو را نمي دانند. و به همين سبب نيز گمان مي کنند که کلمه إله يعني خالق و مالک در حاليکه اين تصور خطا و اشتباه است و معني حقيقي کلمه إله يعني معبود. خواه اين معبود بحق باشد (يعني الله تعالي) و خواه باطل (مثل بتها و درختها و انسانهاي زنده و يا مرده که مشرکين آنها را عبادت مي کنند».
و به همين سبب نيز هنگاميکه رسول الله r به مشرکين قريش گفت: « قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» «بگوئيد معبود بحقي جز الله وجود ندارد تا که رستگار شويد».
در جواب همانطور که قرآن از آنها حکايت مي کند، گفتند:
)أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ _ وَانطَلَقَ الْمَلأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ _ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلا اخْتِلاقٌ( (سورة ص/7،6،5).
«آيا تمام معبودات را ، يک معبود قرار داده؟ بي شک اين امر بسيار تعجب آور است. سپس بزرگان آنها برخاستند و رفتند در حاليکه به يکديگر مي گفتند: برويد و بر عبادت کردن معبودات خود استوار باشيد و بي شک اين امر (يعني دعوت به يکتا پرستي) امري است که محمد بوسيله آن مي خواهد به آقايي و رياست شما برسد. اين امر (يعني يکتا پرستي) را ما حتي در دين نصرانيت نيز نشنيده ايم، اين امر چيزي جز دروغ و افتراء نمي باشد».
لا إله: يعني هيچ معبودي نيست. پس اين عبارت تمام معبودات باطل را نفي مي کند. إلا الله: مگر الله. و اين عبارت معبود بودن الله تعالي را به اثبات مي رساند. پس معني لا إله إلا الله مي شود: هيچ معبودي نيست که شايستگي عبادت شدن داشته باشد مگر الله.
براي صحيح بودن نطق به لا إله إلا الله هفت شرط لازم است:
1- علم. هر شخصي که لا إله لاّ الله مي گويد و به آن ايمان دارد بايستي معني آن را نيز بداند. و معني آن بطور خلاصه همانطوريکه گفتيم مي شود: هيچ معبودي نيست که شايستگي عبادت شدن را داشته باشد مگر الله.
2- يقين. بر هر مسلمان واجب است که به معني لا إله إلا الله يقين داشته باشد. و در اين مورد هيچگونه شکي به خود راه ندهد.
3- اخلاص
4- صدق. بر شخصي که لا إله إلا الله مي گويد لازم است در اين قول خود صادق باشد. چونکه منافقين نيز لا إله إلا الله مي گفتند، و ليکن در اين قول خود صادق نبودند و در قلبهايشان به آن ايمان نداشتند، الله تعالي مي فرمايد:
)يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ( (سورة الفتح/11).
«با زبانهاي خود سخني مي گويند که در قلب هايشان به آن ايمان ندارند».
5- قبول کردن آن. چونکه بعضي ها آنرا مي گويند و معني آن را هم مي دانند. و ليکن بسبب تکبر و يا حسادت و يا به اسباب ديگري آن راقبول نمي کنند.
6- اطاعت. يعني کسي که لا إله إلا الله مي گويد بايستي مطيع امر الله باشد- هر امري را که الله تعالي بر او واجب گردانيده است، انجام دهد. و از هر امري که الله آن را حرام گردانيده است، دوري جويد.
7- محبت. برهر فرد مسلمان واجب است که توحيد را دوست بدارد. و همچنين از اينکه با الله تعالي در عبادات شريک قرار داده شود نفرت داشته باشد. هرکس که معني لا إله إلا الله را بفهمد خواهد دانست که بسياري از اعمالي که بعضي از مسلمانها انجام مي دهند، مانند نذر و ذبح کردن براي غير الله، تبرک جستن به خاک بعضي از قبرها و يا طواف کردن به دور آنها و طلبيدن چيزي از مردگان نوعي عبادت مي باشد.
و اين اعمال آنها نوعي شرک اکبر محسوب مي شود و الله تعالي مي فرمايد.
)إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ( (سورة المائدة/72).
«بي شک هر آنکه با الله شريک قرار دهد، الله بهشت را بر او حرام گردانيده و جايگاه او جهنم است. و براي ظالمين هيچ ياري رساننده اي نيست».
معني حقيقي «أشهد أن محمداً رسول الله»، اطاعت کردن از اوامر رسول الله r ، و تصديق تمام سخنان او و دوري جستن از اموري است که ما را از آنها نهي کرده است. و همچنين بر هر فردي که شهادت مي دهد محمدr رسول الله است واجب مي گردد که الله را فقط آنطور که رسول الله r به ما ياد داده است، عبادت کند، نه به هر صورتي که دل او بخواهد، الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
)وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا( (سورة الحشر/7).
«و آنچه که پيامبر شما را به آن امر کند، آنرا انجام دهيد، و آنچه که شما را از آن نهي کند، از آن دست بکشيد».
و همچنين الله سبحانه وتعالي مي فرمايد:
)فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا( (سورة النساء/65).
«سوگند به رب تو اي محمد، ايمان نمي آورند تا اينکه ترا در اختلافات خود حَکَم قرار دهند و سپس در دلهايشان از آنچه که حکم کردي احساس ناراحتي و نار ضايتي نکنند، و کاملاً تسليم حکم تو شوند».
و همچنين الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
)فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ( (سورة النور/63).
« کسانيکه از امر او مخالفت مي کنند بايستي بترسند، از اينکه به آنها فتنه اي برسد. و يا اينکه دچار عذابي دردناک شوند».
و همچنين رسول الله r مي فرمايد:
« مَنْ أحْدَثَ في أمْرِنا هذا ماليسَ مِنْهُ فهو رد»(متفق عليه).
«هر کس در امر دين عمل جديدي بياورد، اين عمل او غير مقبول است».
و همچنين رسول الله r مي فرمايد:
«عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدي ، عضوُّا عليها بالنواجذ ، وإياكم ومحدثات الأمور ، فإن كل محدثة بدعة ، وكل بدعة ضلالة». (رواه أبو داود والترمذي ، وقال حديث حسن صحيح).
«بر شماست که پيروي کنيد از سنت و طريقه من و همچنين از سنت و طريقه خلفاء راشدين که آنها هدايت کنند گانند. بادندانهاي آسياب خود آن را محکم بگيريد (يعني اينکه شديداً از سنت من و سنت خلفاء راشدين تبعيت کنيد) و از امور نو آورده شده در دين بر حذر باشيد چونکه هر امر نو آورده شده در دين بدعت مي باشد وهر بدعتي گمراهي است».
امّا متأسفانه بعضي از مسلمانها اين آيات و احاديث را ناديده گرفته و امور جديدي را وارد دين کرده اند که دين از اين امور بريء مي باشد. اينگونه امور بدعت ناميده مي شود.
بدعت در لغت امري که جديدي بوده و نظيري از قبل نداشته باشد. اما بدعت در اصطلاح شرعي يعني امر جديدي که بعد از وفات رسول اللهr وارد دين شده و هدف از بوجود آوردن آن تقرب جستن به الله تعالي باشد.
بعضي ها بدعت را به حسنة و سيئة (خوب و بد) تقسيم کرده اند اما بايستي گفت که اين تقسيم بندي باطل مي باشد و هيچگونه دليلي در شرع وجود ندارد که اين تقسيم بندي را تأييد کند.
و صحيح آنست که بدعت را به ديني و دنيوي تقسيم کنيم.
گفتيم که بدعت ديني، امر جديدي است که بعد از وفات رسول الله r وارد دين شده و هدف از بوجود آوردن آن تقرب جستن به الله تعالي باشد. اما بدعت دنيوي مثل اختراع هواپيما و اتومبيل و راديو و چيزهاي ديگر.
و بدعتي که در اسلام حرام شمرده شده است بدعت ديني است . اما بدعت دنيوي امري جائز مي باشد. و هيچگونه مخالفتي با دين ندارد.
و دليل حرام بودن بدعت در دين قول الله سبحانه و تعالي است که مي فرمايد:
) الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ( (سورة المائدة/3).
« امروز دينتان را برايتان تکميل کردم ».
پس دين با وفات رسول الله r تکميل گشته است و هيچکس حق ندارد که چيزي به آن اضافه و يا از آن کم کند.
و همچنين رسول الله r مي فرمايد:
«اياكم ومحدثات الأمور، فإن كل بدعة ضلالة».
« از امور مستحدثه و جديد در دين بر حذر باشيد، چونکه بي شک هر بدعتي گمراهي است ».
رسول الله r مي فرمايد: هر بدعتي در دين گمراهي مي باشد. و بنا بر اين کسي نمي تواند بگويد که بدعت در دين حسنة و سيئة (خوب و بد) دارد چونکه اين سخن مخالف سخن رسول الله r خواهد بود.
بنا بر اين متوجه مي شويم - عباداتي که بعد از وفات رسول الله r بوجود آمده است بدعت مي باشند و اگر چه ظاهر آن زيبا و فريبنده باشد اما الله تعالي آنرا حرام گردانيده است.
از انواع بدعتها مي توان بدعت خواندن نماز ظهر بعد از خواندن نماز جمعه را نام برد. و همچنين بر پا کردن مراسم جشن و سرور و خواندن اشعار در روز ولادت رسول اللهr . و همچنين بر پا کردن مراسم ماتم و گريه و زاري و دادن غذا در خانه ميت. و بسياري ديگر از اين بدعتها که متأسفانه به علت جهل بعضي از مسلمانان و سکوت علماء، به دين راه پيدا کرده اند در حاليکه دين از آنها بريء مي باشد.
پس بر هر مسلمان لازم است که از بدعتهايي که وارد دين شده اند و هيچگونه دليلي از قرآن و يا سنت رسول الله r بر آنها نيست، دوري جويد.
قبل از اين ذکر کرديم که بر هر فرد مسلمان لازم است فرق بين توحبد الوهيت و توحيد ربوبيت را بداند. چونکه اگر به کسي گفته شود اين عباداتي که شما براي غير الله انجام مي دهيد نوعي شرک مي باشد ناراحت مي شود و مي گويد: چگونه به ما تهمت شرک مي زنيد؟ در حاليکه ماشهادت مي دهيم به (لا إله إلاّ الله محمد رسول الله) و معتقد هستيم که الله تعالي است که زمين و آسمان را آفريده است و اوست که روزي رساننده مخلوقات است و ... و تنها کاري که ما انجام مي دهيم اين است که پيامبران و افراد پاک و صالح را واسطه و ميانجي ميان خود و الله تعالي قرار مي دهيم. چونکه اينها در نزد الله مقام و منزلتي بالاتر از ما دارند. مگر نه به اين صورت است که اگر کسي بخواهد به نزد پادشاهي برود و از ظلمي که به او شده شکايت کند، بايستي وزير پادشاه را واسطه وميانجي قرار دهد تا بتوند به دربار پادشاه راه يابد؟ و به همين صورت ما انبياء و افراد پاک و صالح را واسطه و ميانجي بين خود و الله تعالي قرار مي دهيم.
در جواب اين عده بايستي گفت که:
اولاً: اين سخن آنها درست مثل سخن مشرکين مي باشد. الله تعالي در مورد مشرکين مي فرمايد:
) وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ( (سورة يونس/18).
« و عبادت مي کنند بجز الله تعالي آنچه را که در حقيقت امر نه به آنها نفعي مي رسانند و نه ضرري. و مي گويند که اينها شفاعت کنندگان ما در نزد الله هستند. بگو آيا الله را از شريک و شفاعت کننده اي در آسمانها و زمين باخبر مي کنيد که او از وجود آنها اطلاعي ندارد؟ منزه و برتر است الله از آنچه که با او شريک قرار مي دهند». وهمچنين الله تعالي مي فرمايد:
)أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى( (سورة الزمر/3).
«آگاه باشيد که بندگي خالص براي الله است و کسانيکه براي خود بجز الله ولي و نصير قرار دادند مي گويند ما اينها را عبادت نمي کنيم مگر براي اينکه ما را مقداري به الله تعالي نزديک کنند».
و همچنين مشرکين که قرآن آنها را ذکر مي کند نيز به اينکه الله است که آنها و زمين و آسمان را خلق کرده است و همچنين اوست که رازق و روزي رساننده مي باشد ايمان داشته اند اما اين عقيده به تنهايي آنها را مسلمان نساخت. چونکه آنها در عبادت کردن الله واسطه و ميانجي قرار مي دادند.
ثانياً: آنها در اين استدلال شان الله تعالي را به بشر تشبيه مي کنند. و اين امري باطل و نادرست مي باشد، بله ، ممکن است که يک پادشاه از احوال رعيت خود غافل و بي اطلاع باشد. ولي آيا چيزي وجود دارد که بر الله تعالي پوشيده باشد؟ هر گز.
و همچنين صحيح است که انسان براي رسيدن به حضور پادشاه احتياج به واسطه و ميانجي دارد. اما در مورد الله تعالي کافي است که انسان اراده کند تا براحتي بتواند حاجت خود را از او طلب کند.
پس اين تشبيه امري بسيار نادرست و باطل مي باشد.
بيان عدم وجود واسطه و ميانجي بين خالق و مخلوق مگر در ابلاغ و رساندن دين:
و چه حاجتي به واسطه و ميانجي وجود دارد در حاليکه الله سبحانه و تعالي مي فرمايد: )وَنَحنُ أقرَبُ إلَيه مِن حبل الوَريد( (سورة ق:16).
«و ما از رگ گردن او (يعني انسان) به او نزديك ترهستيم» (يعني اينكه الله تعالي از تمام اقوال و افعال بندگان مطلع مي باشد) وهمچنين مي فرمايد:
)وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ( (سورة البقرة: 1186).
«هنگاميکه بندگان من از تو درمورد نزديکي و دوري من بپرسند. بي شک من نزديک مي باشم، اجابت مي کنم طلب دعا کننده را هنگاميکه از من طلبي کند».
و همچنين مي فرمايد: )ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ( (سورة غافر/ 60).
« فقط از من بخواهيد که استجابت خواهم کرد طلبتان را. بي شک کسانيکه استکبار مي جويند از عبادت کردن من، بزودي با ذلت و خواري وارد جهنم خواهند شد».
دراين آيه الله تعالي نفرمود که از پيامبران و يا از اولياء من طلب حاجت کنيد.
در حديث شريف آمده است که : «من لم يسأل الله يغضب عليه». « کسيکه از الله حاجتش را طلب نکند، الله بر او غضب مي کند».
و همچنين در حديث شريف آمده است که: «ادعوا الله وأنتم موقنون بالإجابة».
« از الله طلب حاجت کنيد. و در هنگام طلب کردن يقين داشته باشيد که او دعاي شما را اجابت خواهد کرد». رسول الله صلي الله عليه وسلم نيز در اين حديث نفرموده که از انبيا، و يا افراد صالح بخواهيد تا آنها حاجت تان را از الله بخواهند».
پس اين آيات و احاديث به وضوح ما را امر مي کنند که حاجات خود را فقط از الله سبحانه و تعالي بخواهيم. و بين خود و او هيچگونه واسطه و ميانجي قرار ندهيم.
توسل و شبهات پيرامون آن
بايستي بدانيم که هيچگاه پيامبران به همديگر، و همچنين هيچگاه صحابه کرام رضي الله عنهم اجمعين و نه تابعين به رسول الله صلي الله عليه وسلم توسل نجسته اند.
توسل به دو دسته تقسيم مي شود:
1- جائز 2- ممنوع
توسل جائز خود نيز به دو دسته کوچکتر تقسيم مي شود:
1- توسل جستن به ايمان داشتن به الله تعالي و به رسول الله صلي الله عليه وسلم و همچنين به اعمال صالحه مثل نماز، روزه، زکات و.....
2- توسل جستن به دعاي رسول الله صلي الله عليه وسلم در زمان حياتش. يعني اينکه شخصي که حاجتي دارد به نزد رسول الله صلي الله عليه وسلم مي رفت و از او مي خواست که برايش دعا کند تا که حاجتش بر آورده شود.
هما نطوريکه شخصي اعرابي، از رسول الله صلي الله عليه وسلم خواست تا- دعا کند که باران ببارد. و به همين صورت، شخص نابينايي از رسول الله صلي الله عليه وسلم خواست تا دعا کند که الله تعالی بينائی اش را به او باز گرداند (البته در مورد اين حديث- حديث نابينا- گفته شده است که سند آن صحيح نمي باشد).
واضح است که اين نوع توسل با وفات رسول الله صلي الله عليه وسلم دوره اش بسر رسيده و ديگر جائز نيست که کسي به نزد قبر رسول الله صلي الله عليه وسلم برود و از او بخواهد برايش دعا کند تا حاجتش بر آورده شود.
و از ادله هايي که اين ا مر را ثابت مي کند اين است که در زمان خلافت عمر رضي الله عنه براي مدتي باران نباريد. تا آنجا که مسلمانان نماز استسقاء خواندند، و پس از اتمام نماز عمر گفت: اللهم در گذشته هنگاميکه باران نمي باريد از طريق رسول الله صلي الله عليه وسلم به تو متوسل مي شديم و تو بر ما باران مي باريدي. اما الان از طريق عموي رسول الله صلي الله عليه وسلم به تو متوسل مي شويم. سپس عمر گفت: اي عباس بر خيز و براي ما دعا کن.
پس اگر توسل جستن به رسول الله صلي الله عليه وسلم بعد از وفاتش جائز مي بود، هرگز صحابه کرام توسل جستن به رسول الله صلي الله عليه وسلم را ترک نمي کردند و از عباس نمي خواستند که برايشان دعا کند.
بعضي ها حديثي را روايت مي کنند که در آن آمده است هنگاميکه آدم عليه السلام در بهشت دچار خطا شد دعا کرد و گفت: اي الله از تو مي خواهم که به حق محمد مرا ببخشي.... حديثي که به آن استدلال کرده اند موضوع مي باشد و حديث موضوع يعني حديثي که ساختگي و دروغ باشد. پس اين حديث را هرگز رسول الله صلي الله عليه وسلم نگفته است. بلکه کساني آن را ساخته و به دروغ آن را به رسول الله صلي الله عليه وسلم نسبت داده اند.
حتي قرآن نيز دروغ بودن اين حديث را ثابت مي کند. چونکه در قرآن مجيد آمده است هنگاميکه آدم عليه السلام دچار خطا شد گفت:
)َبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ( (سورة الأعراف/23).
«اي رب ما، ما به خود ظلم کرديم، و اگر تو ما را نيامرزي و برما رحم نکني ما از زيانکاران خواهيم بود».
در اينجا دعاهاي بعضي از پيامبران را ذکر مي کنيم تا غير صحيح بودن توسل جستن به مخلوق بيشتر برايمان روشن گردد. در قرآن کريم آمده است که نوح عليه السلام گفته است:
)رَبّ اغْفرْلي و لِو الدِيّ و لمِنْ دَخَلَ بَيتِيَ مُؤمناً وللمؤمنين والمؤمنات وَلا تَزد الظالمينَ إلاّتبارا ((سورة نوح/ 28).
«اي رب من بيامرز مرا و پدر و مادرم را و هر مؤمني را که داخل خانه من شده است. و همچنين بيامرز تمام مردان مؤمن و زنان مؤمن را. و بر ظالمين چيزي جز هلاکت و ويراني زياد مکن». و همچنين ابراهيم عليه السلام گفته است:
) ربَّنا اغفرلي ولوِ الِديّ و للمِؤمنينَ يَوْمَ يقومُ الحساب( (سورة ابراهيم/ 41).
«اي رب ما، بيامرز مرا و والدينم و مؤمنين را در روزيکه حساب برپا مي شود، (اين دعا را ابراهيم عليه السلام هنگامي کرده بود که هنوز براي او مشخص نشده بود، پدرش دشمن الله است). و در قرآن در مورد ايوب عليه السلام آمده است:
)وأيُّوب إذْ نادى رَبَّهُ أنّي مَسّنِي الضرُّ و أنْتَ أرْحَمُ الراحمين( (سورة الأنبياء /83).
« و بياد آر ايوب را هنگاميکه رب خود را خواند و گفت مرا رنج و بلا رسيده است و تو ارحم الراحمين هستي».
و در مورد يونس عليه السلام هنگاميکه در شکم نهنگ فرو رفت، آمده است:
)وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ#فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ( (سورة الأنبياء/88،87).
« و بياد آر يونس را هنگاميکه با ناراحتي و غضب قوم خود را ترک کرد و گمان برد که ما او را دچار سختي و تنگنايي نخواهيم کرد. اما هنگاميکه به داخل شکم خود را خواند و گفت: معبود بحقي جز تو نيست. و تو از هر گونه نقص و بدي پيراسته هستي. وبي شک من از ظالمين بوده ام. ما نيز دعاي او را اجابت کرديم و از بلا و مصيبتي که در آن بود نجاتش داديم. و اينگونه ما مؤمنين را نجات خواهيم داد اگر بسوي ما روي بياورند» و در مورد زکريا عليه السلام ذکر شده است که:
)وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ#ف& لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ( (سورة الأنبياء / 89 ،90).
« و بياد بياور زکريا را. هنگاميکه خواند رب خود را وگفت اي رب مرا تنها و بدون فرزند مگذار تو بهترين کسي هستي که باقي مي ماني بعد از اينکه تمام خلائق مردند و از بين رفتند. پس استجابت کرديم دعاي او را و به او فرزندي بنام يحيي بخشيديم و همسرش را که نازا و بد اخلاق بود اصلاحش کرديم».
و در مورد يوسف عليه السلام ذکر شده است که:
)رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ( (سورة يوسف 101).
«اي رب من ، مرا مُلک و پادشاهي بخشيدي و به من تعبير کردن خواب ياد دادي. خالق آسمانها و زمين تو ولي و سر پرست من در دنيا و آخرت هستي مرا مسلمان بميران و به صالحين برسانم».
و همچنين دعاهايي که از رسول الله صلي الله عليه وسلم در کتب احاديث و اذکار ذکر شده است بسيار زياد مي باشد. مانند. «اللّهُمَّ إنّي أسألك العافيةَ في ديني ودنياي وأهلي ومالي وبدني....». «الهي از تو طلب عافيت مي کنم در دينم و دنيايم و اهلم و مالم و بدنم.... ».
و بسياري دعاهاي ديگر. که پس از دقت در تمام آنها بر ايمان ثابت مي شود که هيچگونه دليلي نه در قرآن و نه در آحاديث صحيحه و جود ندارد که توسل جستن به پيامبران، و يا افراد صالح را امري جائز بداند.
پس به اين نتيجه مي رسيم که اينگونه توسل جستن بدعت مي باشد. و قبل از اين، ما احاديث رسول الله صلي الله عليه وسلم را خوانديم که چگونه مسلمانان را از بدعت گذاري در دين منع مي فرمود.
البته بايستي گفت که اگر اين توسل جستن با اين عقيده همراه شود که الله تعالي حتماً اين دعا را بخاطر شخصي که به آن توسل جسته شده است، اجابت خواهدکرد. اين عمل تبديل به نوعي شرک خواهد شد که تمام اعمال انسان را برباد خواهد داد.
اما دليل جائز بودن توسل جستن به اعمال صالحه حديث رسول الله صلي الله عليه وسلم است که در آن آمده است: سه نفر داخل غاري شدند. پس از مدتي در اين غار بوسيله صخره اي بسته شد. و اين سه نفر تمام سعي خود را کردند تا شايد بتوانند صخره را مقداري حرکت دهند، ولي موفق به اينکار نشدند. تا اينکه سر انجام مأيوس و نا اميد در گوشه اي غار نشستند. پس از مدتي يکي از آنها گفت: بياييد دعا کنيم و به اعمال صالحه خود متوسل شويم شايد که الله تعالي ما را نجات دهد. پس از اين سخن يکي از آنها بلند شد و دعا کرد و در اين دعاي خود به نيکي اي که به پدر و مادر خود کرده بود توسل جست پس از اتمام دعا صخره مقداري از جاي خود تکان خورد ولي نه به آن اندازه که بتوانند از غار خارج شوند. سپس نفر دوم دعا کرد و در دعاي خود به يکي از اعمال صالحه خود توسل جست که عبارت بود از دوري جستن از وقوع در زنا در هنگاميکه اين امر براي او ميسر گشته بود، پس از اتمام دعاي او نيز صخره مقداري از جاي خود تکان خورد ولي باز نه به آن اندازه که بتوانند از غار خارج شوند. سپس نفر سوم دعا کرد و در دعاي خود به يکي از اعمال صالحه خود توسل جست که عبارت بود از برگرداندن پولي که مدت بسيار زيادي در نزد او گذاشته شده بود و او توانسته بود توسط اين پول تجارتي براي خود راه بياندازد. سپس هنگاميکه صاحب مال برگشت و پول خود را طلبيد اين مرد پول او را و همچنين سودي را که در تجارت کردن با اين پول بدست آورده بود به صاحب آن باز گرداند. پس از اتمام اين دعا صخره مقداري ديگر از مکان خود تکان خورد و راه براي خروج اين سه نفر مرد باز شد.
پس اين حديث دليلي است بر اينکه هر مسلماني مي تواند در دعاهاي خود به اعمال صالحه اي که خالصانه براي الله تعالي انجام داده است توسل بجويد.
بعضي ها مي گويند چون رسول الله در روز قيامت شفاعت مي کند. پس جائز است که ما به او متوسل شويم.
درجواب اين عده بايستي گفت: شکي نيست که رسول الله صلي الله عليه وسلم در روز قيامت صاحب چند نوع شفاعت مي باشد. ولي اينرا نبايد فراموش کرد که الله تعالي است که به رسول الله صلي الله عليه وسلم اجازه مي دهد از افرادي که او (يعني الله) از آنها راضي است شفاعت کند. پس مي بينيم که مالک اصلي شفاعت الله سبحانه و تعالي است چون بايستي که شفاعت به اجازه او باشد و همچنين از افرادي شفاعت مي شود که الله تعالي از آنها راضي باشد. بنا بر اين صحيح نيست که انسان دست به دعا بلند کند و بگويد: «يا محمد اشفع لي». « اي محمد مرا شفاعت کن». و يا اينکه بگويد: «يا محمد اغفرلي ذنبي» « اي محمد گناه مرا بيامرز» و........ بلکه صحيح اين است که بگويد: « اللهم ارزقني شفاعة محمد صلي الله عليه وسلم » « الهي مرا از شفاعت محمد صلي الله عليه وسلم بر خوردار کن». و اينکه بگويد: «اللهم لا تحرمني من شفاعة محمد صلي الله عليه وسلم »
« الهي مرا از شفاعت محمد صلي الله عليه وسلم محروم مگردان».
در اينجا جا دارد بعضي از دليل هايي را که اهل بدعت به آن متمسک مي شوند تا توسل و استغاثه جستن به غير الله را امري شرعي وانمود کنند،ذکر کنيم و سپس به تمام اين دليل ها جواب دهيم تا جاي هيچگونه شبهه اي در دلهايمان باقي نماند:
دليل اول: حديث توسل جستن آدم عليه السلام به رسول الله صلي الله عليه وسلم دليل دوم : آيه پانزدهم از سورة القصص:
)فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ(.
« پس کمک جست ( از موسي) کسيکه از پيروان او بود عليه کسي که از دشمنان او بود». دليل سوم: حديث «إذا أعيتكم الأمور فعليكم بأهل القبور». « هنگاميکه از حل کردن امور تان خسته و نااميد شديد، پس بر شماست که به اهل قبور (مردگان) مراجعه کنيد). دليل چهارم : حديث «توسلوا بجاهي فإن جاهي عند الله عظيم».
«به مقام و منزلت من توسل بجوئيد بي شک مقام و منزلت من در نزد الله بس عظيم مي باشد». دليل پنجم آيه سي و پنجم از سوره المائده:
)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ(.
« اي کسانيکه ايمان آورده ايد از عقاب الله بترسيد و در طلب وسيله اي باشيد که شما را بسوي او نزديک گرداند».
مي گويند پس ما پيامبران و صالحين را وسيله اي براي خود قرار مي دهيم که ما را به سوي الله نزديک کنند.
1- رد بر دليل اول: هما نطور که قبلاً نيز ذکر کرديم اين حديث موضوع (ساختگي) مي باشد. امام ذهبي رحمة الله در مورد اين حديث مي گويد: بي شک اين حديث ساختگي مي باشد. و هيچکس نمي تواند به احاديث ساختگي استدلال کند. ( صحيح، ضعيف و يا موضوع بودن احاديث توسط علماي علم حديث بوسيله قواعدي که در اين علم وجود دارد، تعين مي شود).
2- رد بر استدلال به آيه پانزدهم از سوره القصص. مي گوئيم اين استدلال بسيار دور از حق مي باشد چونکه در آيه آمده است شخصي از بني اسرائيل که از پيروان موسي عليه السلام بود از او خواست تا او را در مبارزه اش با شخصي از پيروان فرعون ياري کند. يعني اينکه شخص زنده اي از شخص زنده ديگري کمکي خواست در چهار چوب توانايي انسان. و اين امر هما نطوريکه قبلا نيز ذکر کرديم جائز مي باشد و هيچ اشکالي ندارد. پس معلوم مي شود اين آيه هيچ ربطي به استغاثه جستن از مردگان و يا استغاثه جستن از مخلوقات در اموري که فقط الله تعالي قادر به انجام آن است، ندارد.
3- رد بر دليل سوم و چهارم: اين دو حديث نيز مانند حديث اول موضوع مي باشد. و کسانيکه اينگونه احاديث را ساخته و به دروغ آنرا به رسول الله r نسبت مي دهند در اصل قصد از بين بردن و افساد دين را دارند ، و چونکه پايه و اساس دين توحيد و يگانگي الله تعالي است. آنها مي خواهند اين پايه و اساس را از بين ببرند چون خوب مي دانند که هر چيزي با از بين رفتن پايه و اساسش کم کم و به مرور زمان از بين مي رود.
بايستي گفت هيچ مسلماني نمي تواند منکر مقام و منزلت رسول الله r در نزد الله تعالي شود. رسول الله r سيد المرسلين و خاتم الأنبياء است. الله تعالي کاملترين دين را بروي نازل کرده است. و بسياري از امور ديگر وجود دارد که الله آنها را فقط مخصوص رسول الله r قرار داده است.
اما با تمام اينها، نبايد فراموش کرد که رسول الله r نيز مخلوقي از مخلوقات الله تعالي است. و ما نمي بايست هيچگاه در مدح و ستايش مخلوقي آنقدر غلو و زياده روي کنيم تا او را به درجه اي برسانيم که فقط مخصوص خالق سبحانه و تعالي مي باشد. الله سبحانه و تعالي رسول r را امر مي کند که بگويد:
)قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ ( (سورة الكهف /110).
« بگو بي شک من بشري مثل شما هستم که بر من وحي نازل مي شود. بي شک معبود شما (يعني الله تعالي) معبود يگانه اي است».
پس رسول الله r نيز بشري مانند ديگر انسانها است که الله تعالي او را براي رسالت انتخاب کرده و وحي خود را از طريق او به ساير انسانها رسانده است. و به همين دليل نيز بايستي به او احترام بگذاريم و او را از جان خود نيز بيشتر دوست داشته باشيم.
4- رد بر استدلال به آيه سي و پنجم از سوره المائدة در اين آيه آمده است که: «در طلب وسيله اي باشيد که شما را به الله نزديک کند».
و اين وسيله همان اعمال نيک انسان است . قتاده رحمه الله مي گويد: به الله نزديک شويد بوسيله اطاعت کردن از اوامر او و عمل کردن به آن چيزي که او را راضي ميکند.
پس در اين آيه نيز هيچ دليلي بر توسل و يا استغاثة جستن به پيامبران و يا ساير مخلوقات وجود ندارد.
ممکن است کسي بگويد که الله تعالي مي فرمايد:
)وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ( (سورة آل عمران / 169).
«و کساني را که در راه الله کشته شدند، مرده مپندار. بلکه زنده هستند و در نزد رب شان روزي داده مي شوند».
مي گويند در اين آيه آمده است که شهدا زنده هستند و وقتيکه شهدا زنده باشند، حتما أنبياء نيز که مقامي والاتر از شهدا دارند، زنده مي باشند. و اگر آنها زنده هستند، پس مي شود به آنها توسل جست و از آنها طلب کمک کرد.
مي گوئيم: بله آنها زنده هستند. ولي در عالم برزخ. و عالم برزخ امري است غيبي و از حقيقت و چگونگي آن کسي جز الله جل جلاله خبر ندارد. پس زنده بودن آنها با زنده بودن ما فرق مي کند و گرنه هرگز نمي بايست آنها را دفن کرد و يا اينکه ميراث شان را بين ورثه آنها تقسيم کرد.
علامة ابن جرير طبري در تفسير اين آيه مي گويد: الله تعالي مي فرمايد: گمان مکن اي محمد که آنها ( شهداي احد) مرده هستند و احساس لذت و نعمت نمي کنند، بلکه آنها در نزد من زنده هستند و در نعمت بسر مي برند و از آن چيزي که به آنها عطاء کرده ام شادمان و خرسندند».
و همچنين ابن کثير رحمه الله در تفسير اين آيه مي گويد:
« الله تعالي در اين آيه از احوال شهدا خبر مي دهد و مي فرمايد: آنها با اينکه در اين دنيا کشته شدند، اما ارواح آنها زنده و در نعمت مي باشد».
سپس ابن کثير حديثي را که امام احمد بن حنبل از ابن عباس روايت کرده است، ذکر مي کند. در اين حديث آمده است که رسول الله r فرموده: «هنگاميکه برادران شما در جنگ احد کشته شدند، الله تعالي ارواح آنها را در درون پرندگاني سبز قرار داد که اين پرنده ها از رودهاي بهشت مي نوشند و از ميوه هاي آن مي خورند و....».
در اينجا ما به تفسير ابن جرير طبري و ابن کثير اکتفا مي کنيم. چونکه بقيه مفسرين نيز همچون ابن الجوزي، القرطبي، القاسمي، البيضاوي،.. اين آيه را به همين صورت تفسير کرده اند. وهمچنين نبايد فراموش کرد که الله تعالي خطاب به رسول الله r فرموده است:
)إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ( (سورة الزمر/30).
«تو اي محمد خواهي مرد و آنها نيز خواهند مرد).
و همچنين الله تعالي فرموده است:
)وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ( (سورة آل عمران / 144).
«نيست محمد بجز پيامبري که قبل از او نيز پيامبران ديگري آمدند و رفتند. آيا اگر او بميرد و يا کشته شود شما به کفر خود باز خواهيد گشت».
پس بار ديگر نيز مي گوئيم، حقيقت و چگونگي زندگي در عالم برزخ را فقط الله تعالي مي داند. و زندگي به آن صورتي که ما با آن آشنا هستيم، شکي نيست که با مردن انسان از بين مي رود.
بنا بر اين در پايان سخن مان مي بينيم تمام دليل هايي که به آن استدلال کرده اند تا توسل و يا استغاثة جستن به غير الله تعالي را امري جائز وانمود کنند، يا احاديث ساختگي است و يا اينکه اگر دليلشان از قرآن و يا حديث صحيح باشد، تفسير و نتيجه گيري آنها از اين آيات و احاديث اشتباه و خطا است.
الله سبحانه و تعالي رسول الله r را امر مي کند که بگويد:
)قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا# قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا( (سورة الجن /22،21).
«بگو اي محمد: من نمي توانم ضرر و يا بلايي را از شما دور کنم و نمي توانم نفعي به شما برسانم. بگو اگر من معصيتي انجام دهم کسي نمي تواند مرا از عذاب الله تعالي نجات دهد. و پناهگاهي چز او نخواهم يافت».
و همچنين هنگاميکه الله جل جلاله اين آيه را بر رسول الله r نازل کرد:
)وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ( (سورة الشعراء / 214).
«وبر حذر دار خويشاوندان نزديکت را (از عذاب الله تعالي اگر که ايمان نياورند)».
رسول الله r تمام خويشاوندان خود را جمع کرد و به آنها گفت:
« اي قريش خود را از عذاب الله نجات دهيد، من نمی توانم در مقابل عذاب او براي شما کاري کنم. اي فرزندان عبدالمطلب، من نمي توانم در مقابل عذاب الله تعالي براي شما کاري کنم. اي عباس بن عبدالمطلب، من نمي توانم در مقابل عذاب الله براي تو کاري کنم. اي صفية عمه رسول الله، من نمي توانم در مقابل عذاب الله براي تو کاري کنم اي فاطمه دختر رسول الله از مال من هر چه مي خواهي طلب کن. اما من نمي توانم در مقابل عذاب الله براي تو کاري کنم».
توحيد اسماء و صفات يعني ايمان داشتن به اسمها و صفات الله سبحانه و تعالي که در قرآن و احاديث صحيحه ذکر شده است. به صورتيکه شايسته عظمت و کبريائي او باشد.
به عنوان مثال چند صفت از صفات الله تعالي را ذکر مي کنيم:
صفت علم. الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
)وَهُوَ بِكُلّ شَيءٍ عَليم( (سورة الأنعام /101).
«و او به هر چيزي عليم است».
صفت قدرت. الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
)وَكانَ اللهُ عَلي كُلّ شَيءٍ قَديراً( (سورة الفتح / 21).
«و الله برهر چيز قادر است».
صفت شنوايي و بينايي .الله سبحانه و تعالي مي فرمايد».
)وَكانَ اللهُ سَميعاً بَصيراً( (سورة النساء / 134).
«و الله شنوا و بيناست».
صفت محبت. الله مي فرمايد:
) يُحِبُّهُمْ و يُحِبُّونَه( (سورة المائدة / 54).
«آنها را دوست مي دارد و آنها او را دوست مي دارند».
صفت دو دست (يعني اينکه الله جل جلاله دو دست دارد). الله تعالي مي فرمايد:
)قَالَ يا إبليسُ ما مَنَعَكَ أن تَسجُدَ لِمَا خَلَقتُ بيَديَّ( (سورة ص / 75).
«الله فرمود: اي ابليس چرا براي آنچه که با دو دست خود آنرا خلق کردم، سجده نکردي؟».
صفت نازل شدن (پائين آمدن). رسول الله r مي فرمايد:
«رب مان هر شب به آسمان دنيا پايين مي آيد. سپس ندا بر مي دهد: آيا در اين وقت توبه کننده اي وجود دارد تا که گناهانش را ببخشم؟ آيا طلب کننده اي وجود دارد تا که حاجتش را به او بدهم؟....». بنا بر اين بر هر فرد مسلمان واجب است که ايمان داشته باشد به اينکه الله سبحانه و تعالي داراي اسمها و صفاتي است که لايق عظمت و قدرت و کبريائي اوست. و همچنين بايستي ايمان داشته باشد که صفات خالق سبحانه و تعالي با صفات مخلوق متفاوت است. به همان گونه اي که ذات الله سبحانه و تعالي با ذات مخلوق فرق مي کند. مثلاً الله تعالي خود را به صفت علم وصف کرده و فرموده است:
)وَهُوَ بِكُلّ شَيءٍ عَليم( (سورة الأنعام /101).
«و او به هر چيزي عليم است».
و همچنين مخلوق را به صفت علم وصف کرده و مثلاً در مورد اسحق علي السلام فرموده است:
)وبَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَليم( (سورة الذاريات/28).
«وبشارت دادند او(ابراهيم عليه السلام) را به فرزندي (اسحق عليه السلام) عليم (دانا)».
اما شکي نيست در اينکه علم خالق با علم مخلوق فرق مي کند. علم خالق، علمي است که شايسته عظمت و قدرت اوست و علم مخلوق علمي است که لايق ضعف و ناتواني او مي باشد.
وهمچنين الله تعالي خود را به صفت رحمت وصف کرده و فرموده است:
)وكان بالمؤمِنينَ رَحيما( (سورة الاحزاب/43).
«و الله بر مؤمنين رحيم مي باشد».
و رسول الله r را نيز به صفت رحمت وصف کرده و فرموده است:
)بِالمؤمنين رؤوف رَحيم( (سورة التوبة/128).
«برمؤمنين رؤوف و رحيم مي باشد».
اما بين اين دو نوع رحمت به همان صورت اختلاف وجود داردکه بين ذات خالق و ذات مخلوق اختلاف است. رحمت الله به گونه اي است که شايسته عظمت و قدرت اوست. و رحمت رسول الله r و ديگر مخلوقات به گونه اي است که شايسته مقام مخلوق بودن و ناتوان بودن آنهاست.
و به همين ترتيب بايد دانست که تمام صفتهاي خالق با صفتهاي مخلوقات فرق مي کند.
و اينرا هم بايستي بدانيم، هرگز نبايد در پي آن باشيم که تصور کنيم صفات خالق به چه صورت است. مثلا هر گز نمي توانيم تصور کنيم صفات دست و پا و چشم و... در خالق چگونه است. چون هر امري را که ما در ذهن خود تصور کنيم ناشي از رابطه ما با عالم مخلوقات مي باشد. و بين صفات خالق و صفات مخلوق هرگز مشابهتي وجود ندارد به همان صورت که بين ذات خالق و ذات مخلوق مشابهتي نيست. پس بر ما واجب است که ايمان داشته باشيم به اينکه الله سبحانه و تعالي داراي صفاتي همچون رحمت، قدرت، علم، دست، پا، چشم و ... مي باشد. چونکه الله سبحانه و تعالي در قرآن و رسول الله r در احاديث خود ما را از اين صفات با خبر ساخته اند. اما از حقيقت و چگونگي اين صفات هيچ اطلاعي نداريم و هرگز نيز نمي توانيم حقيقت اين صفات را درک کنيم و فقط مي دانيم که با صفات مخلوق يکسان نيستند. الله مي فرمايد:
)ليسَ كمثِلِهِ شيء وهو السَّميعُ البصير( (سورة الشوري/11).
« چيزي مانند او وجود ندارد. و او شنوا و بيناست».
بايستي گفت ما تعداد اسمها و صفات الله سبحانه و تعالي را نيز نمی دانيم چون بعضي از آنها جزء غيبيات مي باشد که هيچکس جز الله سبحانه و تعالي از آنها با خبر نيست.
و آخر دعوانا سبحان ربك رب العزة عما يصفون وسلام علي المرسلين والحمد لله رب العالمين.
([1]) طاغوت: هر مخلوقي است که از حد تجاوز کند. مثلا شيطان طاغوت مي باشد و کسيکه ادعاي علم غيب کند نيز طاغوت است، چونکه علم غيب را فقط الله تعالي ميداند، پس اين شخص با اين ادعا پا را از گليم خود فراتر نهاده و از حد خود تجاوز کرده است و همچنين حاکمي که مخالف قوانين الله تعالي قانون وضع مي کند و به قوانين الهي عمل نمي کند طاغوت مي باشد، چونکه قانون گذاري از اموري است که فقط مخصوص الله سبحانه وتعالي است. الله تعالي ميفرمايد: ) إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ( (سورة الأنعام: 57). «حکم فرمائي فقط مخصوص الله است». و همچنين مي فرمايد: )وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ( (سورة المائدة: 44). «و کسانيکه به احکامي که الله نازل کرده است حکم نکنند، کافر مي باشند». پس هر مخلوقي که از حد خود تجاوز کند و بخواهد اموري را که فقط مخصوص الله است براي خود قرار دهد نوعي طاغوت مي باشد و بر هر فرد مسلمان واجب است که به اين طاغوت کفر بورزد و از او دوري جويد.
([2]) بايستي بدانيم عبادت داراي دو رکن اساسي است، ولازم است هنگام بجا آوردن هر نوع عبادتي اين دو رکن را نيز بجا آوريم.
1- نهايت فروتني و خاضع بودن.
2- نهايت محبت و علاقه.
مثلا اگر کسي در ظاهر مطيع امر الله تعالي باشد اما در باطن بغض او و دين اسلام را در دل بپروراند، عبادت اين شخص صحيح نيست. و همچنين اگر کسي محبت الله تعالي را در دل داشته باشد، اما در مقابل اوامر او خاضع و فروتن نباشد، اعمال اين شخص نيز مانند شخص اول بي ارزش است. الله تعالي ميفرمايد: )قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ( (سورة التوبة: 24). «اي رسول الله! بگو: اگر پدران تان و فرزندان تان و برادران تان و همسران تان و خويشاوندان تان و اموالي که کسب کرده ايد و تجارتي که از کساد شدن آن مي ترسيد و منازلي که از آنها خوش تان مي آيد، در نزد شما محبوبتر از الله و رسول او و جهاد کردن در راه او باشد، پس منتظر باشيد تا که الله تعالي عقابي بر شما نازل کند. والله تعالي قومي را که فاسق و فاجر باشند، هدايت نخواهد کرد».